روابط ایران و آلمان در دوره ناسیونالسوسیالیسم پاسخی به
روابط ایران و آلمان در دوره ناسیونالسوسیالیسم: پاسخی به ابهامات
پس از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳، ایران تحت رهبری رضاشاه پهلوی در حال اجرای برنامههای گسترده صنعتیسازی و مدرنیزاسیون بود. در این دوره، نفوذ بریتانیا و شوروی بهتدریج کاهش یافت، هرچند همچنان ادامه داشت. از منظر دیپلماتیک، آلمان بهعنوان قدرتی ضدکمونیست، بهترین گزینه برای سرمایهگذاری و همکاری استراتژیک با ایران به شمار میرفت؛ کشوری که در آستانه شکوفایی اقتصادی قرار داشت و از منابع غنی معدنی و صنعتی برخوردار بود. حضور کارشناسان و مهندسان آلمانی همچنین به کمرنگ شدن سایه نفوذ بریتانیا و شوروی بر ایران کمک میکرد.
تا سال ۱۹۳۹، ایران به بزرگترین شریک تجاری آلمان در منطقه تبدیل شده بود. در همین راستا، با همکاری مهندسان ایرانی، آلمانی و سوئیسی، پروژههای عظیمی نظیر احداث راهآهن سراسری، تأسیس کارخانههای سیمان، نساجی و سایر صنایع آغاز گردید. پزشکان آلمانی برای تدریس و فعالیت درمانی به ایران آمدند و به تقویت نظام بهداشت و درمان کمک کردند. حجم گستردهای از ماشینآلات صنعتی آلمان وارد کشور شد و افسران آلمانی در آموزش و نوسازی ارتش ایران نقش مؤثری ایفا نمودند. آلمان همچنین بزرگترین خریدار محصولات کشاورزی و مواد خام ایران بود که تأثیر قابل توجهی بر رونق اقتصادی کشور داشت.
یکی از مهمترین اقدامات فرهنگی آلمان ناسیونالسوسیالیست در ایران، تأسیس کتابخانهای با حدود ۷۵۰۰ جلد کتاب در زمینههای تاریخ، نژادشناسی آریایی، علوم، صنعت و فلسفه بود که به گسترش جریان روشنفکری در ایران کمک شایانی کرد. این کتابخانه تحت نظارت مستقیم یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات رایش، قرار داشت و گزارشهای آن بهطور مستقیم برای وی ارسال میشد.
شمار قابل توجهی از اساتید دانشگاههای آلمان در رشتههای زبان، روزنامهنگاری و مهندسی به ایران آمدند و در ارتقای سطح علمی و فرهنگی دانشگاههای نو تأسیس نقش مهمی داشتند.
فعالیتهای فرهنگی آلمان در ایران به حوزههای دیگری نیز گسترش یافت؛ از جمله تأسیس «رادیو برلین» به زبان فارسی، انتشار روزنامههای مشترک ایرانی-آلمانی، ایجاد سالنهای تئاتر، برگزاری کنسرتهای موسیقی کلاسیک و اجرای نمایشهایی با مضامین تاریخی که با استقبال گسترده مردم مواجه شد و به بازشناسی هویت تاریخی ایرانیان کمک کرد.
یکی از موضوعات بسیار مهم و خوشایند برای ایرانیان در آن دوره، مسئله جایگاه نژادی بود. در سال ۱۹۳۶، پس از تصویب قوانین نورنبرگ (۱۹۳۵)، وزارت کشور رایش فهرستی از کشورهای دارای نژاد آریایی را به سفارتخانههای خود ابلاغ کرد. ایران نیز در این فهرست قرار گرفت و طی نامه رسمی، ایرانیان بهعنوان «همخون ژرمنها» و از نژاد آریایی شناخته شدند. بر این اساس، شهروندان ایرانی برخلاف بسیاری از ملتهای دیگر، از محدودیتهای قوانین نورنبرگ معاف بودند و میتوانستند در آلمان تحصیل، کار و ازدواج کنند و حتی از حقوق شهروندی رایش برخوردار شوند.
حضور کارشناسان اساس و مؤسسه «آهنربه» (میراث اجدادی) در ایران سبب شد که هاینریش هیملر گروهی تخصصی را برای بررسی آثار باستانی و ردپای تمدن آریایی به ایران اعزام کند. در سال ۱۹۳۸، والتر ووست، رئیس آهنربه، پیشنهاد سفر به ایران برای مطالعه کتیبه بیستون (ساختهشده به دستور داریوش اول که خود را از نژاد آریایی معرفی کرده بود) را به هیملر ارائه داد. این طرح شامل اعزام تیمی متشکل از ووست، همسرش، یک منشی، داوود منشیزاده (دانشجوی ایرانی)، یک عکاس و یک کوهنورد مجهز به دوربین نصبشده بر بالن بود، اما با آغاز جنگ جهانی دوم، این مأموریت به تعویق افتاد.
روابط ایران و آلمان ناسیونالسوسیالیست چنان استوار بود که پس از اولتیماتوم متفقین برای اخراج اتباع آلمانی، رضاشاه صرفاً گروه محدودی از مهندسان را از کشور خارج کرد.
#هیتلر_فن_گودرتمند#ضد_بتس#ضد_همجنسگرایی#فاشیسم#نازیسم
#ضد_کمونیسم#ناسیونال_سوسیالیسم#سومکا#جاویدان_باد_ایران_عزیز_من
پس از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳، ایران تحت رهبری رضاشاه پهلوی در حال اجرای برنامههای گسترده صنعتیسازی و مدرنیزاسیون بود. در این دوره، نفوذ بریتانیا و شوروی بهتدریج کاهش یافت، هرچند همچنان ادامه داشت. از منظر دیپلماتیک، آلمان بهعنوان قدرتی ضدکمونیست، بهترین گزینه برای سرمایهگذاری و همکاری استراتژیک با ایران به شمار میرفت؛ کشوری که در آستانه شکوفایی اقتصادی قرار داشت و از منابع غنی معدنی و صنعتی برخوردار بود. حضور کارشناسان و مهندسان آلمانی همچنین به کمرنگ شدن سایه نفوذ بریتانیا و شوروی بر ایران کمک میکرد.
تا سال ۱۹۳۹، ایران به بزرگترین شریک تجاری آلمان در منطقه تبدیل شده بود. در همین راستا، با همکاری مهندسان ایرانی، آلمانی و سوئیسی، پروژههای عظیمی نظیر احداث راهآهن سراسری، تأسیس کارخانههای سیمان، نساجی و سایر صنایع آغاز گردید. پزشکان آلمانی برای تدریس و فعالیت درمانی به ایران آمدند و به تقویت نظام بهداشت و درمان کمک کردند. حجم گستردهای از ماشینآلات صنعتی آلمان وارد کشور شد و افسران آلمانی در آموزش و نوسازی ارتش ایران نقش مؤثری ایفا نمودند. آلمان همچنین بزرگترین خریدار محصولات کشاورزی و مواد خام ایران بود که تأثیر قابل توجهی بر رونق اقتصادی کشور داشت.
یکی از مهمترین اقدامات فرهنگی آلمان ناسیونالسوسیالیست در ایران، تأسیس کتابخانهای با حدود ۷۵۰۰ جلد کتاب در زمینههای تاریخ، نژادشناسی آریایی، علوم، صنعت و فلسفه بود که به گسترش جریان روشنفکری در ایران کمک شایانی کرد. این کتابخانه تحت نظارت مستقیم یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات رایش، قرار داشت و گزارشهای آن بهطور مستقیم برای وی ارسال میشد.
شمار قابل توجهی از اساتید دانشگاههای آلمان در رشتههای زبان، روزنامهنگاری و مهندسی به ایران آمدند و در ارتقای سطح علمی و فرهنگی دانشگاههای نو تأسیس نقش مهمی داشتند.
فعالیتهای فرهنگی آلمان در ایران به حوزههای دیگری نیز گسترش یافت؛ از جمله تأسیس «رادیو برلین» به زبان فارسی، انتشار روزنامههای مشترک ایرانی-آلمانی، ایجاد سالنهای تئاتر، برگزاری کنسرتهای موسیقی کلاسیک و اجرای نمایشهایی با مضامین تاریخی که با استقبال گسترده مردم مواجه شد و به بازشناسی هویت تاریخی ایرانیان کمک کرد.
یکی از موضوعات بسیار مهم و خوشایند برای ایرانیان در آن دوره، مسئله جایگاه نژادی بود. در سال ۱۹۳۶، پس از تصویب قوانین نورنبرگ (۱۹۳۵)، وزارت کشور رایش فهرستی از کشورهای دارای نژاد آریایی را به سفارتخانههای خود ابلاغ کرد. ایران نیز در این فهرست قرار گرفت و طی نامه رسمی، ایرانیان بهعنوان «همخون ژرمنها» و از نژاد آریایی شناخته شدند. بر این اساس، شهروندان ایرانی برخلاف بسیاری از ملتهای دیگر، از محدودیتهای قوانین نورنبرگ معاف بودند و میتوانستند در آلمان تحصیل، کار و ازدواج کنند و حتی از حقوق شهروندی رایش برخوردار شوند.
حضور کارشناسان اساس و مؤسسه «آهنربه» (میراث اجدادی) در ایران سبب شد که هاینریش هیملر گروهی تخصصی را برای بررسی آثار باستانی و ردپای تمدن آریایی به ایران اعزام کند. در سال ۱۹۳۸، والتر ووست، رئیس آهنربه، پیشنهاد سفر به ایران برای مطالعه کتیبه بیستون (ساختهشده به دستور داریوش اول که خود را از نژاد آریایی معرفی کرده بود) را به هیملر ارائه داد. این طرح شامل اعزام تیمی متشکل از ووست، همسرش، یک منشی، داوود منشیزاده (دانشجوی ایرانی)، یک عکاس و یک کوهنورد مجهز به دوربین نصبشده بر بالن بود، اما با آغاز جنگ جهانی دوم، این مأموریت به تعویق افتاد.
روابط ایران و آلمان ناسیونالسوسیالیست چنان استوار بود که پس از اولتیماتوم متفقین برای اخراج اتباع آلمانی، رضاشاه صرفاً گروه محدودی از مهندسان را از کشور خارج کرد.
#هیتلر_فن_گودرتمند#ضد_بتس#ضد_همجنسگرایی#فاشیسم#نازیسم
#ضد_کمونیسم#ناسیونال_سوسیالیسم#سومکا#جاویدان_باد_ایران_عزیز_من
- ۳۴۱
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط