عشق را بر روی رمل و ماسه ها دیدم حسین
عشق را بر روی رمل و ماسه ها دیدم حسین
غرق در خون روی خاک کربلا دیدم حسین
پیکر پاک تو را پا مال سُمّ اسبها
رأس تو بر روی نی از تن جدا دیدم حسین
این کبودیهاست بر جسمم نشان مٰارَأَیْت
دیده واکن تا ببینی آنچه را دیدم حسین
کاروان را از کنار کشته ها دادند عبور
یکطرف تن ها و سویی دست و پا دیدم حسین
جسم ساقی در کنار علقمه افتاده بود
عضو عضو پیکرش ازهم سوا دیدم حسین
چشم واکن چشم پر اشکم روایت میکند
بعد تو در این بیابانها چه ها دیدم حسین
از سرِ این شهر تا آن شهر گرداندِندمان
بر سرِ بازارها آزارها دیدم حسین
وارثان عفت و شرم و حیا را بی سپر
زیر تیر چشمهای بی حیا دیدم حسین
کاروان بود و صدای اَلامان کودکان
هرطرف که چشم چرخاندم جفا دیدم حسین
هرطرف که چشم چرخاندم میانِ اُمّتش
عاقبت اَجرِ رسالت را اَدا دیدم حسین
بغض سنگینی گلوی خواهرت را می فشرد
تا سرت را بین آن طشت طلا دیدم حسین
#اربعین #اربعین_حسینی
غرق در خون روی خاک کربلا دیدم حسین
پیکر پاک تو را پا مال سُمّ اسبها
رأس تو بر روی نی از تن جدا دیدم حسین
این کبودیهاست بر جسمم نشان مٰارَأَیْت
دیده واکن تا ببینی آنچه را دیدم حسین
کاروان را از کنار کشته ها دادند عبور
یکطرف تن ها و سویی دست و پا دیدم حسین
جسم ساقی در کنار علقمه افتاده بود
عضو عضو پیکرش ازهم سوا دیدم حسین
چشم واکن چشم پر اشکم روایت میکند
بعد تو در این بیابانها چه ها دیدم حسین
از سرِ این شهر تا آن شهر گرداندِندمان
بر سرِ بازارها آزارها دیدم حسین
وارثان عفت و شرم و حیا را بی سپر
زیر تیر چشمهای بی حیا دیدم حسین
کاروان بود و صدای اَلامان کودکان
هرطرف که چشم چرخاندم جفا دیدم حسین
هرطرف که چشم چرخاندم میانِ اُمّتش
عاقبت اَجرِ رسالت را اَدا دیدم حسین
بغض سنگینی گلوی خواهرت را می فشرد
تا سرت را بین آن طشت طلا دیدم حسین
#اربعین #اربعین_حسینی
۶۳۵
۱۷ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.