میسوزم و عطر یادهای تو را میدهم
میسوزم و عطر یادهای تو را میدهم.
عطر بال پرندهای تازهسال،
که به اشتیاق قوس و قزح پر گرفت،
و به خانهی خود برنگشت!
یادهای تو،
بارانی سرکش است،
که به اشتیاق دهانم مست میکند،
و سر به شیشۀ آسمان میکوبد.
صبحی ژالهبار است،
که میبارد بر من.
بیدارم میکند.
و آفتاب
چشم گشوده به من،
صبح به خیر میگوید ...
#شمس_لنگرودی
میسوزم و عطر یادهای تو را میدهم.
عطر بال پرندهای تازهسال،
که به اشتیاق قوس و قزح پر گرفت،
و به خانهی خود برنگشت!
یادهای تو،
بارانی سرکش است،
که به اشتیاق دهانم مست میکند،
و سر به شیشۀ آسمان میکوبد.
صبحی ژالهبار است،
که میبارد بر من.
بیدارم میکند.
و آفتاب
چشم گشوده به من،
صبح به خیر میگوید ...
#شمس_لنگرودی
- ۲۶۸
- ۰۲ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط