در خواب دیدم دلبرم خندید و من بوسیدمش

در خواب دیدم دلبرم ، خندید و من بوسیدمش
آرام چون پروانه ای ، رقصید و من بوسیدمش

همپا شدم با گام او ، با ناز و با ایهام او
با نم نم آوازها ، چرخید و من بوسیدمش

در دشت و صحرای دلم ،امید بارش داشتم
چون نرگسی در سینه ام ، روئید و من بوسیدمش

گفتم فدایت جان من، کی میشوی مهمان من
آهسته در رویای من ، لغزید و من بوسیدمش

با تاب گیسویش زدم ،چرخی چو موجی پرتپش
در دیده ام دلبستگی را ، دید و من بوسیدمش

رفتم کمی مستی کنم ، تا اوج همدستی کنم
در جام احساس اندکی ، جوشید و من بوسیدمش

تردید کردم در غزل، در بیتهایی بی مثل
مشتی غزل در دیده ام، پاشید و من بوسیدمش

مژگان زیبایش کمی، لرزید با جامی دگر
گفتم که بد مستی نکن، نشنید و من بوسیدمش
دیدگاه ها (۰)

از روی ادب به رسم هر روز صبح سلام بر سالار شهیدان آقا امام ح...

#همسرداری گذشته ها گذشته!چنانچه همسرتان با رفتار یا گفتارش ب...

🔹تو جاده‌ی بین شهری ماشین را می دهند دست بچه‌ی یازده‌ ساله‌ ...

قتل فجیع زن به دست شوهرش در اهوازیک مرد جوان در اهواز ظهر شن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط