جزیره کشف نشده 🌴 پارت۷ 💚

صدایی که انگار از طرف اون جت سوارا بودن اومد. البته از بیسیم.........
+ من فرمانده کای هستم شما وارد منطقه ما شدید. لطفا بشینید.
سرهنگ: ما قصد آسیب زدن نداریم. چشم میشینیم تا بیشتر توضیح دهیم. از فرمانده به تمامی واحدها روی شنها بشینید.
عجب دردسری افتادیم. اینا دیگه کین؟ همه هلیکوپترا نشستند. اونا هم نشستند. از جتها پیاده شدند. سرهنگ و ما هم پیاده شدیم. چه آب و هوای خوبی داره.........
کسی که به نظر فرماندشون میومد با چند تا از افرادش نزدیک اومد. منو سرهنگو ادورد نزدیکشون رفتیم. سرهنگو اون فرمانده با هم دست دادند.........
فرمانده کای: خوش اومدید.
سرهنگ: متشکرم. ما..
فرمانده کای: فعلا صبر کنید الان ژنرال تشریف میارن با ایشون حرف بزنید.
سرهنگ: آها بله.
ادورد پشت گوشم..........
ادورد: فکر میکردم الان هممونو میکشند.
ــ منم همین فکرو میکردم.
یه ماشین نظامی کنار ما نگه داشت. یکی از ماشین پیاده شد. واو چه جیگریه این؟ عه لیندا به خودت بیا. کای بهش احترام نظامی گذاشت...........
کای: ژنرال اینا مهمونامون هستند.
جااااانننن؟؟؟ این ژنرالشونه؟ اینکه به نظر میرسه همسن من باشه.. به حق چیزای ندیده..........
ژنرال: خوش اومدید.
ادورد: متشکریم.
سرهنگ هم احترام نظامی بهش گذاشت. به جون خودم این سرهنگه خیلی چاپلوسه........
سرهنگ: بنده سرهنگ کارن فرمانده هنگ مرگ. همینطور از ارتش اردوگاه مرکزی ایالات متحده هستم.
ژنرال: من ژنرال جئون جانگکوک فرمانده کل ارتش کشور یا بگم جزیره بنگتن هستم.






ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts