.
.
.
شهید کمیل صفری تبار
.
آقا کمیل، عاشق شهدا بود، هر وقت دلش می گرفت، به مزار شهداء می رفت و با آنان درد و دل می کرد، اگه یه بی حجابی را می دید، شدیداً ناراحت می شد و می گفت: « دوست دارم بهشون بگم و أمر به معروف و نهی از منکر کنم و معتقد بود که این وظیفه همه است.
هیچوقت از گفتن یا حسین(ع) و یا زهراء(س) سیر نمی شد و هر وقت یا زهراء می گفت، اشک از چشمانش جاری می شد. سعی می کرد جلوی حاضران گریه نکند، هر وقت بغض می کرد به اطاق دیگری می رفت و برای خودش مدّاحی می گذاشت و به تنهایی گریه می کرد، وقتی بیرون می آمد چشمانش قرمز و پف کرده بود .
.
.
هیچوقت از گفتن #یا_حسین(علیه السلام) و یا زهرا(سلام الله علیها) سیر نمیشد ...
هر وقت #یا_زهرا (س) میگفت، اشک از چشمانش جاری میشد ...
سعی میکرد جلوی حاضران گریه نکند ! هروقت بغض میکرد به اتاق دیگری می رفت و برای خودش مداحی میگذاشت و به تنهایی گریه میکرد ... وقتی می آمد بیرون چشمانش قرمز و پف کرده بود ...
.
.
قسمتی دیگر از خاطرات شهید کمیل توی پروفایل هست
#شهید_کمیل
#شهید_کمیل_صفری_طبار
.
شهید کمیل صفری تبار
.
آقا کمیل، عاشق شهدا بود، هر وقت دلش می گرفت، به مزار شهداء می رفت و با آنان درد و دل می کرد، اگه یه بی حجابی را می دید، شدیداً ناراحت می شد و می گفت: « دوست دارم بهشون بگم و أمر به معروف و نهی از منکر کنم و معتقد بود که این وظیفه همه است.
هیچوقت از گفتن یا حسین(ع) و یا زهراء(س) سیر نمی شد و هر وقت یا زهراء می گفت، اشک از چشمانش جاری می شد. سعی می کرد جلوی حاضران گریه نکند، هر وقت بغض می کرد به اطاق دیگری می رفت و برای خودش مدّاحی می گذاشت و به تنهایی گریه می کرد، وقتی بیرون می آمد چشمانش قرمز و پف کرده بود .
.
.
هیچوقت از گفتن #یا_حسین(علیه السلام) و یا زهرا(سلام الله علیها) سیر نمیشد ...
هر وقت #یا_زهرا (س) میگفت، اشک از چشمانش جاری میشد ...
سعی میکرد جلوی حاضران گریه نکند ! هروقت بغض میکرد به اتاق دیگری می رفت و برای خودش مداحی میگذاشت و به تنهایی گریه میکرد ... وقتی می آمد بیرون چشمانش قرمز و پف کرده بود ...
.
.
قسمتی دیگر از خاطرات شهید کمیل توی پروفایل هست
#شهید_کمیل
#شهید_کمیل_صفری_طبار
۴.۹k
۱۳ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.