دلتنگی بی سابقه ای برده امانم

دلتنگی بی سابقه ای برده امانم

سخت است که سمت تو تنم را بکشانم

ماندم که کجای بدن خسته ی راهت

دلتنگی در پیرهنم را بتکانم

حالا بغلم کن که به اندازه ی یک عمر

در گوش تو از بی کسی ام شعر بخوانم

ما مثل دوتا قمری دلباخته بودیم

ما مثل دوتا رود موازی به گمانم

با اینهمه سالی که گذشته است همانی

با اینهمه سالی که گذشته است همانم؟
ای دیر به دست آمده ی داغ کشیده

از اینکه نباشی نگرانم، نگرانم
دیدگاه ها (۸)

.مامان همیشه میگه چـای باید خوب دم بکشه !تا عطر و رنگ واقعیش...

در کوچه ام دوباره و کفشی به پام نیست اخراجم از پریشب و در خا...

موهایت را ببنداین فصلبه بادهایش معروف استدل منبه هوایی شدن ....

مانند پاییز می مانی ☆آدم نمی داند چه بپوشدوقتِ دیدنت...#کامر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط