شبی

شبــی ﺑــﺎﺭﺍڹ
شبــی ﺁﺗــﺶ
شبــی ﺁیینہ و سنـگـَم،
شبــی از زندگی سیرم
شبــی بامـرگ می ‌جنگم
تو ﺁتش میشوی،
ﺑﺮ ﺧﺮمن ﺍﺣﺴﺎﺱ تنهاﯾﯿﻢ،
توﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﻔﺲ می بوﯾــﻢ
ﺍﻣــــــﺎ ﺑـــﺎﺯ ﺩلتنگـــــم
دیدگاه ها (۱)

آدمی بودیمو سرگردان در این جنگل گمیم نکند باز به میان است،پا...

🌹 ❤ ️🌹 سرِ قتل عام داردنگهت ز فرط مستی تو به این سیاه دل گوک...

به رفتگرها؛سپردم زیرِ پنجره ی اتاقت راتا خودِ صبح آب و جارو ...

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط