چند پارتی جیکوک💛🖤
چند پارتی جیکوک💛🖤
part 9
ویز: به راست بپیچید😂🔪
+خفه شو بابا....
% تو هم مثل اینکه اعصاب نداری
..... +
بالاخره رسیدن.
+عوضی کثافت.... با پول دزدی و کلاهبرداری نگاه کن چه خونه ای خریده واسه خودش...
% خونه که چه عرض کنم.... این قصره!
+هیسسس
% چی شده؟ ( زمزمه)
+پشت من بیا
کوکی طناب رو انداخت بالای در بزرگ و خودشو کشید بالا.
جیمین هم پشت سرش اومد.
یهو بادیگاردها ریختن رو سرشون و گرفتنشون
یکی از بادیگارد ها: آقای جئونننننن
ا ج: چی شده کیم هه سوک؟
ب: دونفر میخواستن وارد بشن
ا ج : اومدم
پدر کوکی از پله ها اومد پایین
ا ج: به به..جونگ کوک پسر ما... تو اسمونا دنبالت می گشتم روی زمین پیدات کردم!
+اسم منو به زبون کثیفت نیار عوضی!
ا ج :اوووو.... اونم اون رفیق نامرد قاتلته؟ تو واقعا خجالت نمیکشی با قاتل مادرت رفاقت میکنی؟!
+کار اون نبود.... اون بی گناهه! اگه انقد با قتل میچا مشکلی داری چرا خودت نمیری دنبال قاتلش؟ هاااا؟ نکنه فقط بلدی به این و اون تهمت بزنی هااا؟ تو فقط یه پیرمرد احمقی! فقط!
یکی از بادیگارد ها تفنگش رو آورد بالا
ا ج: ولشون کنین... میخوام ببینم چه غلطی میخوان بکنن!
همه اطاعت کردن و کنار رفتن.
جونگ کوک محکم یه مشت خالی کرد تو دهن بادیگاردی که گرفته بودشون.
ا ج: اینجا چی میخوای پسره ی گستاخ؟
+اینجا فقط من مرگ تو رو میخوام!
ا ج: مثل اینکه یادت رفته کی تو رو به اینجا رسونده!
+تلاش و پشتکار خودم!
ا ج: گستاخی دیگه کافیه! شلیک کن هه سوک!
بادیگارد دستش رو گذاشت رو ماشه و به عقب کشید. همون موقع جیمین پرید جلوی جونگ کوک.
+ جیمین نههههههههه!
تیر محکم به جیمین برخورد کرد و غرق در خون جلوی پای جونگ کوک افتاد. ( مرگ جیمین لاورا در این قسمت)
+نهههه.... جیمینننن.... چشماتو باز کن.... لطفاااا... جیمیننن.... چشماتو باز کنننن
جونگ کوک دیگه میخواست انتقام بگیره. تفنگشو از کمربند کشید بیرون.
یکی از بادیگارد ها شلیک کرد به بازوی چپش.
کوکی لبخندی از سر رضایت زد.
+ نگفته بودم راست دستم؟
و شلیک کرد به پدرش.
همه بادیگارد ها از ترسشون فرار کردن.
خون از آستین جونگ کوک اروم اروم میرفت پایین.
اما اهمیت نمیداد و جیمین رو بغل کرده بود و می دوید. بالاخره رسید به بیمارستان.
اهم اهم
د اند
میگم کلا فیکم تو بیمارستان گذشت 😂💔
چطور بود؟
part 9
ویز: به راست بپیچید😂🔪
+خفه شو بابا....
% تو هم مثل اینکه اعصاب نداری
..... +
بالاخره رسیدن.
+عوضی کثافت.... با پول دزدی و کلاهبرداری نگاه کن چه خونه ای خریده واسه خودش...
% خونه که چه عرض کنم.... این قصره!
+هیسسس
% چی شده؟ ( زمزمه)
+پشت من بیا
کوکی طناب رو انداخت بالای در بزرگ و خودشو کشید بالا.
جیمین هم پشت سرش اومد.
یهو بادیگاردها ریختن رو سرشون و گرفتنشون
یکی از بادیگارد ها: آقای جئونننننن
ا ج: چی شده کیم هه سوک؟
ب: دونفر میخواستن وارد بشن
ا ج : اومدم
پدر کوکی از پله ها اومد پایین
ا ج: به به..جونگ کوک پسر ما... تو اسمونا دنبالت می گشتم روی زمین پیدات کردم!
+اسم منو به زبون کثیفت نیار عوضی!
ا ج :اوووو.... اونم اون رفیق نامرد قاتلته؟ تو واقعا خجالت نمیکشی با قاتل مادرت رفاقت میکنی؟!
+کار اون نبود.... اون بی گناهه! اگه انقد با قتل میچا مشکلی داری چرا خودت نمیری دنبال قاتلش؟ هاااا؟ نکنه فقط بلدی به این و اون تهمت بزنی هااا؟ تو فقط یه پیرمرد احمقی! فقط!
یکی از بادیگارد ها تفنگش رو آورد بالا
ا ج: ولشون کنین... میخوام ببینم چه غلطی میخوان بکنن!
همه اطاعت کردن و کنار رفتن.
جونگ کوک محکم یه مشت خالی کرد تو دهن بادیگاردی که گرفته بودشون.
ا ج: اینجا چی میخوای پسره ی گستاخ؟
+اینجا فقط من مرگ تو رو میخوام!
ا ج: مثل اینکه یادت رفته کی تو رو به اینجا رسونده!
+تلاش و پشتکار خودم!
ا ج: گستاخی دیگه کافیه! شلیک کن هه سوک!
بادیگارد دستش رو گذاشت رو ماشه و به عقب کشید. همون موقع جیمین پرید جلوی جونگ کوک.
+ جیمین نههههههههه!
تیر محکم به جیمین برخورد کرد و غرق در خون جلوی پای جونگ کوک افتاد. ( مرگ جیمین لاورا در این قسمت)
+نهههه.... جیمینننن.... چشماتو باز کن.... لطفاااا... جیمیننن.... چشماتو باز کنننن
جونگ کوک دیگه میخواست انتقام بگیره. تفنگشو از کمربند کشید بیرون.
یکی از بادیگارد ها شلیک کرد به بازوی چپش.
کوکی لبخندی از سر رضایت زد.
+ نگفته بودم راست دستم؟
و شلیک کرد به پدرش.
همه بادیگارد ها از ترسشون فرار کردن.
خون از آستین جونگ کوک اروم اروم میرفت پایین.
اما اهمیت نمیداد و جیمین رو بغل کرده بود و می دوید. بالاخره رسید به بیمارستان.
اهم اهم
د اند
میگم کلا فیکم تو بیمارستان گذشت 😂💔
چطور بود؟
۴.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.