كاش چون پرتو خورشید بهار سحر از پنجره می تابیدم از پس پرده لرزان حریر رنگ چشمان ترا میدیدم كاش در بزم فروزنده تو خنده جام شرابی بودم كاش در نیمه شبی درد آلود سستی و مستی خوابی بودم كاش چون آینه روشن میشد دلم از نقش تو وخنده تو صبحگاهان به تنم می لغزید گرمی دست نوازنده تو ... @silver-m #عاشقانه