خود را به ه بسپارم

خود را به ڪه بسپارم
وقتے ڪه دلم تنگ است

پیدا نڪنم همدل
دلها همه از سنگ است

گویا ڪه در این وادی
از عشق نشانے نیست

گر هست یڪے عاشق
آلوده به صد رنگ است
دیدگاه ها (۱)

در این سرای بیکسی کسی دم از وفا نزدبر این غریب بینوا کسی دم ...

💔 چقــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر سخـــــــــــته ...

همه جـا رفتم و گُفتم که "وفاداری" تـوگرچه خود رفته خیالش به ...

پاییز را دوست دارم !بویِ "مهر" می دهد ...شبیه دخترکِ شاعری س...

تلخ است روزگار، مگر با بهانه‌ایپیدا کنیم دلخوشی کودکانه‌ایای...

💜💜گاهی گمان نمی کنی ولی خوب میشودگاهی نمیشود، که نمیشود، که ...

من که با صاعقه‌ای می‌شکنم داس چرا؟بر دل از جور شما این همه آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط