گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنند

گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنند
هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت می زنند

تا بریزی دردهایت را درونِ دایره
جای همدردی فقط زخم زبانت می زنند

عده ای که از شرف بویی نبردند و فقط
نیش هاشان را به مغزِ استخوانت می زنند!

زندگی را خشک-مثل زنده رودت-می کنند
با تبر بر ریشه ی نصف جهانت می زنند

چون براشان جای استکبار را پُر کرده ای 
با تمسخر مشتِ محکم بر دهانت می زنند!

پیش ترها مخفیانه بر زمینت می زدند
تازگی ها آشکارا آسمانت می زنند!

آه! قدری فرق دارد زخم خنجرهایشان
دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند
دیدگاه ها (۴)

‍ خدایا یاریم کنکه به حقیقت انسان بودنپی ببرم تابتوانم روزبه...

بعضی از خداحافظی ها از ته دل نیس...یعنی مجبوری که بری ،نباشی...

#برای_تومن حاضرم قسم بخورم اینقدر که من دوستت دارم‌‌ ، تو خ...

هرچندکه اندام تو برف سبلان استاز گرمی اهوازِ لبت بوسه پزان ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط