ادامه
ادامه
*در حال مکالمه*
کوک: بوققق (صدای گوشی)
تهیونگ: بله
کوک: الو تهیونگ
تهیونگ: تویی کوک
کوک: زود به این ادرسی که میگم بیع فقط زود
تهیونگ: یه نفس بکش برای چی بیام
کوک:حرف نزن فقط سریع بیا
تهیونگ: خیله خب باشه چرا انقد هولی
(کوک قطع کرد)
تهیونگ: چش بود... هی برم اماده شم
چهارم شخص
تهیونگ سریع اماده شدو به ادرسی که کوک گفته بود رفت
تهیونگ: اینجا دیگه کجاست
کوک: اومدی
تهیونگ: اینجا دیگه کجاس... چقد دوره
چهارم شخص
کوک دسته تهیونگ و گرفتو کشید برد تو کلبه
کوک: تهیونگ چیکار کنم(با دستپاچه گی)
تهیونگ: ا. ت چش شده
کوک: هوف... معتاده
تهیونگ: چی... خل شدی کوک اخه ا. ت میتونه معتاد باشه
کوک: اره ازمایشم داده
تهیونگ: خب الان می خواب چیکار کنی
کوک: نمی دونم.... حالش بده نمی تونم براش مواد بگیرم چون باید ترک کنه بیمارستانم اگه ببرمش معلوم میشه و میگیرنش
تهیونگ: اره.... خب الان چیکار میکنی
کوک: گفتم بیای اینجا تا کمکم کنی
تهیونگ: برو براش قرص ارام بخش و..... بگیر
کوک: باشه باشه الان میرم
تهیونگ
کوک یک ساعتی میشد که رفته بود
واقعا ا. ت و به یه جایه خلوت و خطرناک اورده بود
ا. ت در حال ناله چشماشو داش باز میکرد
تهیونگ: ا. ت حالت خوبه
ا. ت:.....
تهیونگ: ا. ت
ا. ت: ت... تهیونگ ت... تویی... خواهش م... میکنم منو از... اینجا... ب... بر
تهیونگ: چرا
ا. ت: ف... فقط منو ب... ببر
تهیونگ
ا. ت داش حرف میزد که کوک اومد
کوک: ا. ت بیدار شدی
ا. ت:......
تهیونگ: دارو ها رو بیا بده به من
کوک: باشه
تهیونگ: بیا بخور
ا. ت: ن.... نمی خورم
تهیونگ: چی
کوک: زود باش بخور(داد)
*در حال مکالمه*
کوک: بوققق (صدای گوشی)
تهیونگ: بله
کوک: الو تهیونگ
تهیونگ: تویی کوک
کوک: زود به این ادرسی که میگم بیع فقط زود
تهیونگ: یه نفس بکش برای چی بیام
کوک:حرف نزن فقط سریع بیا
تهیونگ: خیله خب باشه چرا انقد هولی
(کوک قطع کرد)
تهیونگ: چش بود... هی برم اماده شم
چهارم شخص
تهیونگ سریع اماده شدو به ادرسی که کوک گفته بود رفت
تهیونگ: اینجا دیگه کجاست
کوک: اومدی
تهیونگ: اینجا دیگه کجاس... چقد دوره
چهارم شخص
کوک دسته تهیونگ و گرفتو کشید برد تو کلبه
کوک: تهیونگ چیکار کنم(با دستپاچه گی)
تهیونگ: ا. ت چش شده
کوک: هوف... معتاده
تهیونگ: چی... خل شدی کوک اخه ا. ت میتونه معتاد باشه
کوک: اره ازمایشم داده
تهیونگ: خب الان می خواب چیکار کنی
کوک: نمی دونم.... حالش بده نمی تونم براش مواد بگیرم چون باید ترک کنه بیمارستانم اگه ببرمش معلوم میشه و میگیرنش
تهیونگ: اره.... خب الان چیکار میکنی
کوک: گفتم بیای اینجا تا کمکم کنی
تهیونگ: برو براش قرص ارام بخش و..... بگیر
کوک: باشه باشه الان میرم
تهیونگ
کوک یک ساعتی میشد که رفته بود
واقعا ا. ت و به یه جایه خلوت و خطرناک اورده بود
ا. ت در حال ناله چشماشو داش باز میکرد
تهیونگ: ا. ت حالت خوبه
ا. ت:.....
تهیونگ: ا. ت
ا. ت: ت... تهیونگ ت... تویی... خواهش م... میکنم منو از... اینجا... ب... بر
تهیونگ: چرا
ا. ت: ف... فقط منو ب... ببر
تهیونگ
ا. ت داش حرف میزد که کوک اومد
کوک: ا. ت بیدار شدی
ا. ت:......
تهیونگ: دارو ها رو بیا بده به من
کوک: باشه
تهیونگ: بیا بخور
ا. ت: ن.... نمی خورم
تهیونگ: چی
کوک: زود باش بخور(داد)
۸۶.۵k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.