در روزگاری که نه فرزندش خیلی تره برایش خورد می کند و نه پ
در روزگاری که نه فرزندش خیلی تره برایش خورد میکند و نه پدر و مادرش ، او باید حواسش به همهی آنها باشد . مشکلات همه را سر و سامان دهد و مشکلات خودش را هم..
چهل پنحاه سالهی امروز ، باید مسائل سن بلوغ فرزندش را حل کند. باید برای آیندهی فرزندش آنهم در این اوضاع آشفته، تدبیر بخرج دهد.
گرچه هنوز جسمش و روحش هزار طلب دارد، باید با تنهایی کنار بیاید، چرا که حتی اگر بتواند رابطهی پیچیدهی زناشویی را زنده و شاداب نگه دارد. باز هم تنهاست..! چون وقت ندارد و امکانش نیست به این چیزها فکر کند . چون همه منتظر اویند و متوقع از او..
چهل پنجاه سالهى روزگار ما همچنان باید چهار اسبه کار کند. چون روزگارش ثبات اقتصادی ندارد هنوز و آیندهاش نيز هنوز مبهم است و دیگر بدنش طاقت اینجور کار کردن را ندارد. گاهی فشار بالا میرود و گاهی پایین. گاهی تپش قلب میگیرد..!
چهل پنجاه سالههاى این روزگار همانهایی هستند که در بلاتکلیفترین دوران این سرزمین رشد کردند، تمامی آزمون و خطاها روی آنها صورت گرفت، بدترین رفتارها با آنها شد. بدیهیترین تفریحات دوران نوجوانی و جوانی برای آنها جرم محسوب میشد، و حتی به خاطر آن در بند افتادند. دلهره و ترس و نگرانی به داخل سلولهایشان رخنه کرد، جزئی از وجودشان شد و با آن بزرگ شدند، در بچگی مطیع بودند و در بزرگسالی نیز مطیع. همیشه منتظر سرابی به نام آیندهی بهتر بودند و..
چهل پنجاه سالهی عزیز!
اگر بخت با تو یار بود و زنده ماندی!
قوی باش
خیلی قوی باش
تو چهل پنجاه سالهی این روزگاری در این سرزمین، و نباید انتظار قرار و آرامشی مانند چهل پنجاه سالههای پنجاه شصت سال قبل را داشته باشی..!
چون زندگی هنوز با تو خيلى كار دارد..
چهل پنحاه سالهی امروز ، باید مسائل سن بلوغ فرزندش را حل کند. باید برای آیندهی فرزندش آنهم در این اوضاع آشفته، تدبیر بخرج دهد.
گرچه هنوز جسمش و روحش هزار طلب دارد، باید با تنهایی کنار بیاید، چرا که حتی اگر بتواند رابطهی پیچیدهی زناشویی را زنده و شاداب نگه دارد. باز هم تنهاست..! چون وقت ندارد و امکانش نیست به این چیزها فکر کند . چون همه منتظر اویند و متوقع از او..
چهل پنجاه سالهى روزگار ما همچنان باید چهار اسبه کار کند. چون روزگارش ثبات اقتصادی ندارد هنوز و آیندهاش نيز هنوز مبهم است و دیگر بدنش طاقت اینجور کار کردن را ندارد. گاهی فشار بالا میرود و گاهی پایین. گاهی تپش قلب میگیرد..!
چهل پنجاه سالههاى این روزگار همانهایی هستند که در بلاتکلیفترین دوران این سرزمین رشد کردند، تمامی آزمون و خطاها روی آنها صورت گرفت، بدترین رفتارها با آنها شد. بدیهیترین تفریحات دوران نوجوانی و جوانی برای آنها جرم محسوب میشد، و حتی به خاطر آن در بند افتادند. دلهره و ترس و نگرانی به داخل سلولهایشان رخنه کرد، جزئی از وجودشان شد و با آن بزرگ شدند، در بچگی مطیع بودند و در بزرگسالی نیز مطیع. همیشه منتظر سرابی به نام آیندهی بهتر بودند و..
چهل پنجاه سالهی عزیز!
اگر بخت با تو یار بود و زنده ماندی!
قوی باش
خیلی قوی باش
تو چهل پنجاه سالهی این روزگاری در این سرزمین، و نباید انتظار قرار و آرامشی مانند چهل پنجاه سالههای پنجاه شصت سال قبل را داشته باشی..!
چون زندگی هنوز با تو خيلى كار دارد..
۸۲۷
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.