مهربان مادر من
مهربان مادر من
ای من از مهر تو، در جامه گرم
ای من از لطف تو، در بستر ناز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
ای مرا مظهر ایمان و غرور
ای نگاه تو پر از گرمی و نور
ای صدای تو مرا روحنواز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
نازنین مادر من
من به گلزار وجود
چون گلی تشنه باران محبت هستم
هرگز ای ابر پر از رحمت و عشق
نوگل تشنه خود را، مبر از خاطر پاک
ای درِ گلشنِ قلب من بر روی تو باز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
بی تو دنیای من از نور محبت خالیست
بی تو لبهای من از خنده تهی خواهد ماند
بی تو من برگ خزانم، همه افسرده و زرد
بی تو چون ماهی بیآب جهانم تاریک؛
بی تو راهم باریک
من اگر شادم و با همنفسان در تکوتاز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
من اگر قهقهه سر میدهم از شادی دل
من اگر سر به فلک می زنم از بخت بلند
همه از داشتن مادر خوبی چون توست
ای پرستار تن کوچک من از آغاز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
مادر، از نغمه لالایی تو
میرسد بانگ ملائک بر گوش
از صدای سخن عشق تو، عالم مدهوش
قَسَمت می دهم، ای از همه دنیا بهتر
به همان شیر محبت که مرا نوشاندی
به همان نغمه لالایی شبهای دراز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
مادر از بهر خدا
دیگر بیمار مشو
که دل کوچک من می لرزد؛
بی تو، من هیچم، هیچ
همه هستیَم از هستی توست
ای دل و جان مرا محرم راز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
شیر پاک تو هنوز
در رگ و ریشه جانم جاریست
و به پاکی تو و شیر تو سوگند که من
تا که خون تو به رگهایم هست
از تو، ای چشمه جوشان امید
بر نمی دارم دست.
قَسَمت می دهم، ای از همه دنیا بهتر
به همان نغمه لالایی شبهای دراز
هرگز از دیده مرا دور مساز،
هرگز از دیده مرا دور مساز...
ای من از مهر تو، در جامه گرم
ای من از لطف تو، در بستر ناز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
ای مرا مظهر ایمان و غرور
ای نگاه تو پر از گرمی و نور
ای صدای تو مرا روحنواز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
نازنین مادر من
من به گلزار وجود
چون گلی تشنه باران محبت هستم
هرگز ای ابر پر از رحمت و عشق
نوگل تشنه خود را، مبر از خاطر پاک
ای درِ گلشنِ قلب من بر روی تو باز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
بی تو دنیای من از نور محبت خالیست
بی تو لبهای من از خنده تهی خواهد ماند
بی تو من برگ خزانم، همه افسرده و زرد
بی تو چون ماهی بیآب جهانم تاریک؛
بی تو راهم باریک
من اگر شادم و با همنفسان در تکوتاز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
من اگر قهقهه سر میدهم از شادی دل
من اگر سر به فلک می زنم از بخت بلند
همه از داشتن مادر خوبی چون توست
ای پرستار تن کوچک من از آغاز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
مادر، از نغمه لالایی تو
میرسد بانگ ملائک بر گوش
از صدای سخن عشق تو، عالم مدهوش
قَسَمت می دهم، ای از همه دنیا بهتر
به همان شیر محبت که مرا نوشاندی
به همان نغمه لالایی شبهای دراز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
مادر از بهر خدا
دیگر بیمار مشو
که دل کوچک من می لرزد؛
بی تو، من هیچم، هیچ
همه هستیَم از هستی توست
ای دل و جان مرا محرم راز
هرگز از دیده مرا دور مساز.
شیر پاک تو هنوز
در رگ و ریشه جانم جاریست
و به پاکی تو و شیر تو سوگند که من
تا که خون تو به رگهایم هست
از تو، ای چشمه جوشان امید
بر نمی دارم دست.
قَسَمت می دهم، ای از همه دنیا بهتر
به همان نغمه لالایی شبهای دراز
هرگز از دیده مرا دور مساز،
هرگز از دیده مرا دور مساز...
- ۳.۹k
- ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط