(آخر)p10
(آخر)p10
پرپل یو💜
تقریبا سه روز از اون ماجرا و ی هفته از گم شدن تهیونگ میگذره امروز حالم خوب نیست نمیدونم چرا
بازم اومد کنار رودخونه ای ک بعد هر ماموریتی با تهیونگ میومدم هنوز نمیتونم نبودشو درک کنم
اینکه چرا رفتو نمیتونم درک کنم
هر طرفو ک نگاه میکنم چهره تهیونگو میبینم خاطراتی ک داشتیمو اونو ب عنوان ی دوست خوب دوسش داشتم ن بخاطر ی عشق
کاش میشد برگرده
دیگه باهاش لجبازی نمیکنم
دیگه بخاطر نقشه هاش سرش غر نمیزنم دیگه بخاطر شوخی های خرکی ک میکرد از دستش عصبانی نمیشم
فقط برگرده برگرده
ی هفته برای من عین یک سال ابدی گذشت ک هر روز و هر روز تکرار میشه نمیتونم نبودشو تحمل کنم
تو این سه روز همش میرم جایی ک فرار کرد تا بلکه شاید بتونم ردی ازش پیدا کنم ولی تهش همه نقشه هام هیچو پوچ میشد. نشستم لب رود خونه و با خودم حرف زدم هعی حرف زدم ک نفهمیدم کی ی ساعت گذشت پاشدم ک برگردم پایگاه ک یهو یکی دستشو گذاشت رو چشام داشتم میمردم از ترس برگشتم ک طرفو فوش بدم ک با چیزی ک دیدم واقا شوکه شدم جوری ک تو زندگیم انقد شوکه نشده بودم. اون اون تهیونگ بوددددد
&یااااا تهیونگاااااااا تهیونگگگگ
~هااااااا
~بلهههههه
پریدم تو بغلش و تا تونستم محکم بغلش کردم
~یااا یواش تر خفم کردی (بکش ببینم بچمو خفم کردی)
&واسا ببینم
گوششو گرفتم ک دادش رفت بالا
~آخخخخخ چیکار داری میکنییی
&توی این ی هفته کجا بودی نمیگی من دق میکنم؟
~اولندش ممنون ک نجاتم دادی
&پس اون تو بودیییی
~آره وقت نشد ازت تشکر کنم داستانش طولانیه فقط اینکه مجبر بودم فرار کنم بعدم تون آدما اومدن و گرفتنم .
~خب حالا دوستیم؟
&اوهوم دوستیم
ی چیزی دیدم درس حدس زدم اونا ب همین راحتی ولمون نمیکنن
محکم گرفتم و بغلش کردم ک شکه شد طبق محاسباتم الان وقتشه
ی سوزش خیلی شدیدی توی پهلوم حس کردم درس حدس زدم خوشحالم ک ب تهیونگ آسیبی نرسید و دنیا از دیدم تاریک شد
(یک هفته بعد)
~لیسا
~لیسا
~بیدار شدی؟
خدا رو شکر
چرا اون روز جلوی اون گلوله رو گرفتی؟
&تهیونگ تویی؟
خوشحالم ک سالمی
از دید لیسا
آدما ممکنه توی زندگیشون زخم بخورن از دوستاشون
از دشمناشون
از خانوادشون
از هرکیه دیگه
مهم اینه که بتونی با کمک آدمای خوب این زخما رو درمان کنی
این داستان منه داستان دختری ک توی ی روز عادی از زندگیش اتفاق عجیبی براش افتاد اتفاقی که کله زندگیشو براش روشن کرد اینکه اون واقا کیه
و..........
پایان
بود و خیلی خوشحالم ک تونستم تجربه اولین فیکم رو در کنار شما بگذرونم
دوستار شما (A~D)
پرپل یو آرمی🫰🏻💜🥹
پرپل یو💜
تقریبا سه روز از اون ماجرا و ی هفته از گم شدن تهیونگ میگذره امروز حالم خوب نیست نمیدونم چرا
بازم اومد کنار رودخونه ای ک بعد هر ماموریتی با تهیونگ میومدم هنوز نمیتونم نبودشو درک کنم
اینکه چرا رفتو نمیتونم درک کنم
هر طرفو ک نگاه میکنم چهره تهیونگو میبینم خاطراتی ک داشتیمو اونو ب عنوان ی دوست خوب دوسش داشتم ن بخاطر ی عشق
کاش میشد برگرده
دیگه باهاش لجبازی نمیکنم
دیگه بخاطر نقشه هاش سرش غر نمیزنم دیگه بخاطر شوخی های خرکی ک میکرد از دستش عصبانی نمیشم
فقط برگرده برگرده
ی هفته برای من عین یک سال ابدی گذشت ک هر روز و هر روز تکرار میشه نمیتونم نبودشو تحمل کنم
تو این سه روز همش میرم جایی ک فرار کرد تا بلکه شاید بتونم ردی ازش پیدا کنم ولی تهش همه نقشه هام هیچو پوچ میشد. نشستم لب رود خونه و با خودم حرف زدم هعی حرف زدم ک نفهمیدم کی ی ساعت گذشت پاشدم ک برگردم پایگاه ک یهو یکی دستشو گذاشت رو چشام داشتم میمردم از ترس برگشتم ک طرفو فوش بدم ک با چیزی ک دیدم واقا شوکه شدم جوری ک تو زندگیم انقد شوکه نشده بودم. اون اون تهیونگ بوددددد
&یااااا تهیونگاااااااا تهیونگگگگ
~هااااااا
~بلهههههه
پریدم تو بغلش و تا تونستم محکم بغلش کردم
~یااا یواش تر خفم کردی (بکش ببینم بچمو خفم کردی)
&واسا ببینم
گوششو گرفتم ک دادش رفت بالا
~آخخخخخ چیکار داری میکنییی
&توی این ی هفته کجا بودی نمیگی من دق میکنم؟
~اولندش ممنون ک نجاتم دادی
&پس اون تو بودیییی
~آره وقت نشد ازت تشکر کنم داستانش طولانیه فقط اینکه مجبر بودم فرار کنم بعدم تون آدما اومدن و گرفتنم .
~خب حالا دوستیم؟
&اوهوم دوستیم
ی چیزی دیدم درس حدس زدم اونا ب همین راحتی ولمون نمیکنن
محکم گرفتم و بغلش کردم ک شکه شد طبق محاسباتم الان وقتشه
ی سوزش خیلی شدیدی توی پهلوم حس کردم درس حدس زدم خوشحالم ک ب تهیونگ آسیبی نرسید و دنیا از دیدم تاریک شد
(یک هفته بعد)
~لیسا
~لیسا
~بیدار شدی؟
خدا رو شکر
چرا اون روز جلوی اون گلوله رو گرفتی؟
&تهیونگ تویی؟
خوشحالم ک سالمی
از دید لیسا
آدما ممکنه توی زندگیشون زخم بخورن از دوستاشون
از دشمناشون
از خانوادشون
از هرکیه دیگه
مهم اینه که بتونی با کمک آدمای خوب این زخما رو درمان کنی
این داستان منه داستان دختری ک توی ی روز عادی از زندگیش اتفاق عجیبی براش افتاد اتفاقی که کله زندگیشو براش روشن کرد اینکه اون واقا کیه
و..........
پایان
بود و خیلی خوشحالم ک تونستم تجربه اولین فیکم رو در کنار شما بگذرونم
دوستار شما (A~D)
پرپل یو آرمی🫰🏻💜🥹
۷۱.۶k
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.