چه کنم با غم خویش

چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم می ترکد
دل تنگم زعطش می سوزد؛
شانه ای می خواهم که گذارم سرخود بر رویش وکنم گریه....که شاید کمی ارام شوم؛
ولی افسوسس🥀🥀🥀🥀مادرم نیست
دیدگاه ها (۱۲)

ما آدم ها،،،،،پر از حسرتیم،،،، برای آخرین بارهایی ، که فکر ن...

برای سردی دست هایم ؛آهی به گرمای "عشق" باشکه تنهایی ام دیگر ...

ما بی مادرها💔🥀هرچقدر بخندیم،،، وبه رومون نیاریم،،،،،، یجایی ...

هر وقت بجای غروب جمعه ،،، پنج شنبه دلت گرفتبدان که تکه ای از...

کاش یکی می‌آمد و در بلندگوی صدا می زدهمدم دل تنها می شومبه د...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط