وقت رفتن است

وقتِ رفتن است
یکی‌ از این مهتاب شب‌هایِ آرام
آرام میروم
میگذارم
زمان پر شود از هیاهویِ کر کننده ی تنهایی‌ِ به جا مانده از هجرتِ زنی
که تمامِ سرمایه‌اش چشم‌هایی‌ بود در انتظارِ تبلورِ واژگانی نو
من ... هوسِ مژگانِ سیاهِ تو را در هوایِ بدیهه سازیِ دیگری ترک می‌‌کنم
من ... حضور شتاب زده تو را ترک می‌کنم
من ... تو را ... لیلی ... مثلِ یک مجنون ترک می‌کنم
میروم
و تو ... فی‌البداهه به زندگی‌ ادامه میدهی‌
تقصیرِ کسی‌ نیست
ما ، در کنار هم بودن را ، نیاموخته ایم
ما ، عشق را ، آنگونه که باید ، نیاموخته ایم
تقصیرِ تو هم نیست
من دوست دارم با کفش‌هایم بخوابم
من همیشه در فکرِ فرارم
من ... همیشه در فکرِ فرارم
دیدگاه ها (۱)

تو را عاشقانه‌تر دوست خواهم‌داشتچه بمیرم، چه بمانمقلب توآشیا...

.کسی چه می داندشاید ماه هممانند من تنهاستکه از پرتگاهپایین ا...

نوشته بود :یه حدیث قدسی هست که خداوند توش میفرماید که: اگر د...

ای کاش دله تو برای منم تنگ شه....همه جا بغضیم 💔

ازمایشگاه سرد

صحنه پارت دهم

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط