چه پنج شنبه ای بشود زنگ بزنی و بگویی دلم برایت عجیب تنگ است اب در دست داری بگذار گوشه ای و بند کفشهایت را زودتر از در خانه ات ببند بیا همان خیابان همیشگی همان کافه و همان صندلی گوشه ی دنج قرارهای عاشقانه ی نداشته مان ...