پارت ۶
پارت ۶
آرسام :
ساعت ۶ عصر وارد آسمون روسیه شدیم هوا به شدت سرد بود قرار شد با دوتا از دوستای شل مغزم که همرام اومده بودن بریم بار حکار یکی از مافیاهای بزرگ پس لباس هامون رو عوض کردیم من ی تیپ لش زدم دوستم آرش ی تیپ رسمی و طاها هم ی تیپ لش زد (تو استوری تیپ شونو میزارم )وقتی وارد بارشدیم خیلی شلوغ بود ماباید با حکار صبحت می کردیم پس رفتیم طبقه بالا وقتی وارد شدیم حکار دیدیم که داره با ۳ تا دختر صبحت میکنه اما یکی از اون دخترا قیا فش خیلی آشنا بود اما خب ماسک داشت خوب ندیدمش ....
آریانا:
به به آقای حکاری چیکارا می کنی چندتا دختر فرستادی دوبی عوضی حکار با ی اخمی محکم نگام کرد گفت چی می خوای آریانا که مثل مگس دورم می گردی با ی پوزخند محکم گفتم مگس تا آشغال نبینه دورش نمی گرده شنیدم سازمان دنبالته اگه این کثافت کاریاتو تموم نکنی مجبوری خبرشون کنم تا اومدم بقیه حرفمو بگم ۳ تا پسر جوون وارد شدن اما من حتی نگاهشونم نکردم فقط به حکار گفتم حرفام یادت بمونه با دختدا زدیم برون و سوار فراری قرمز رنگ شدم و با آخرین سرعت تو خیابونای خلوت روندم ......
آرسام :
ساعت ۶ عصر وارد آسمون روسیه شدیم هوا به شدت سرد بود قرار شد با دوتا از دوستای شل مغزم که همرام اومده بودن بریم بار حکار یکی از مافیاهای بزرگ پس لباس هامون رو عوض کردیم من ی تیپ لش زدم دوستم آرش ی تیپ رسمی و طاها هم ی تیپ لش زد (تو استوری تیپ شونو میزارم )وقتی وارد بارشدیم خیلی شلوغ بود ماباید با حکار صبحت می کردیم پس رفتیم طبقه بالا وقتی وارد شدیم حکار دیدیم که داره با ۳ تا دختر صبحت میکنه اما یکی از اون دخترا قیا فش خیلی آشنا بود اما خب ماسک داشت خوب ندیدمش ....
آریانا:
به به آقای حکاری چیکارا می کنی چندتا دختر فرستادی دوبی عوضی حکار با ی اخمی محکم نگام کرد گفت چی می خوای آریانا که مثل مگس دورم می گردی با ی پوزخند محکم گفتم مگس تا آشغال نبینه دورش نمی گرده شنیدم سازمان دنبالته اگه این کثافت کاریاتو تموم نکنی مجبوری خبرشون کنم تا اومدم بقیه حرفمو بگم ۳ تا پسر جوون وارد شدن اما من حتی نگاهشونم نکردم فقط به حکار گفتم حرفام یادت بمونه با دختدا زدیم برون و سوار فراری قرمز رنگ شدم و با آخرین سرعت تو خیابونای خلوت روندم ......
۳.۵k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.