گاهی قهر

گاهی قهر،
گاهی عصبانی،
گاهی بی اعتنا،
تو را نمی دانم ولی اگر من بودم،
در این دنیای بی مهر،
کسی که همه ی اینها را روی سرش آوار میکردم و باز هم تا صدایش می کردم
می گفت: " جانم " را به این آسانی از دست
نمی دادم...
دیدگاه ها (۲۱)

میگفتی بوی خاک باران زده را دوست داری،ولی چایی خوردن توی هوا...

خیالم راحته اردیبهشت منو یاد هیچکس و هیچ چیز نمی ندازهغیر از...

و زنی بود اصیل ،میانِ انبوهِ زنانِ مصنوعی !

زمانِ دانشگاه ؛عادت داشت نوکِ خودکار را بین لب هایش بگیرد !ی...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر مهم ۳

حقیقت این است که محبت بیش از حدم از آدمها یک خودشیفته ساخت !...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط