دیر رد بیوفا دیگر گذشت آب از سرم

دیر ڪردے بی‌وفا دیگر گذشت آب از سرم
دارم این دیوانگی‌ها را به پایان می‌برم

آمدے جانم به قربانت، به قدرے دیر ڪه
من به فڪر عاشقے در یک جهان دیگرم

خاطرت آسوده، من اهل خیانت نیستم
بعد تو با خاطرات و یاد تو هم بسترم

از تو هر چیزے نوشتم شعرهایے خیس شد
چند خط باران فقط جا داده‌ام در دفترم

لحظه‌اے از دل نرفت آنڪس ڪه رفت از دیده‌ام
با امید دیدن تو فال حافظ می‌خرم

بودے و همراه تو تنهایی‌ام پر رنگ شد
عاشقم ڪردے بدانم از خودم تنهاترم

عشق در چشمان من یک ابر باران جا گذاشت

🍃❤️🍃
دیدگاه ها (۰)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط