یک شب پرسه زنی در خابانها شهر

🌃یک شب پرسه زنی در خيابان‌هاي شهر ...


🍃در حالیکه نگران دو، سه کیلو اضافه وزنش بود، در اعماق جیبش به دنبال سکه‌ای می‌گشت تا به پسرک لاغری که کنار ترازو ایستاده بود بدهد....!

🍃تلویزیونی که داخل آرایشگاه بود، مصاحبه‌ی وزیر نیرو را پخش می‌کرد که از بهبود وضعیت تولید برق در کشور می‌گفت، داشت حرفهای خوبی می‌زد اگر برق لعنتی نمی‌رفت ...!

🍃مرد چاقی که پشت چراغ قرمز با صدای بلند رادیو ورزش گوش می‌داد به آرامی از شیشه‌ی ماشین خاکستر سیگارش را تکاند...!

🍃روضه‌خوانی که با بغض و صدایی لرزان، از وارستگی و دنیادوست نبودن امام حسین می‌خواند ، با صدایی محکم و رسا بابت گران‌تر شدن حق منبرش چانه می‌زد ...!

🍃راننده تاکسی دلسوزی که در همان مسیرِ ۵٠٠ متری، از دزدی‌های بی‌شمار مسئولین مملکت پرده برداشت، با خونسردی کامل از مسافرش هزار تومن اضافه‌تر گرفت....!

🍃مردی با عصبانیت وارد مغازه‌ی برنج فروشی شد و ‌گفت؛ آهای پسر...! این اوستات کجاست؟
این برنجی که به اسم برنج ایرانی به ما داده کلی خارجی قاطی داره..!!!
شاگرد جواب داد؛ همین پیش پای شما رفت مسجد...!

🍃 مسئول خیریه‌ی سر کوچه‌، همونطور که با هر دو دستش چند پُرس غذای نذری رو گرفته بود، موبایلش رو بین شونه و گوشش نگه‌داشت گفت؛ خانم امشب هم واسه شام چیزی درست نکن...!
دیدگاه ها (۰)

اگر می‌خواهیم مسیر موفقیت را برویم باید آماده‌ی خیلی چیزها ب...

🔴#فوری / یک متکدی معلول توسط پلیس شفا گرفت و به زندگی عادی ب...

💬ما باید ساعتها سخنرانی کنیم تا ثابت کنیم یک روحانیت جدید بع...

🔸 دقیقا زمانی هم که همه چیز گران شده «هفته ملی جمعیت» درست ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط