مافیا

مافیا
p9

(سومین درو تو صورت جونگ کوک بست)

جونگ کوک: اینجوری نمیشه میدزدمش *خنده شیطانی*

(روز بعد)

نویسنده

سومین صبح بیدار شد و دید یکی داره در میزنه سومین فکر کرد جونگ کوکه و گفت

سومین: هویی مشتی چته اول صبح نمیدونی مردم. خوابن

*سومین در رو باز کرد و دید مدیر ساختمونه*

سومین: عه شمایین آقای پارک*خنده ضایع*

مدیر ساختمون: ببخشید مزاحم شدم فقط میخواستم بگم که چیزی نیاز دارین

سومین: ببخشید اینجوری صحبت کردم فکر کردم یه احمقیه که همیشه مزاحم میشه

مدیر ساختمون: اشکال نداره

*مدیر ساختمون یه پسر بسیار جذابه و قد بلنده در جریان باشید*

*مدیر ساختمون رفت*

سومین: آدم با چنگال آب بخوره ولی اینطور ضایع نشه همش تقصیر توعه جونگ کوک عوضی

*شب شد*

سومین: عجیبه این مرتیکه جونگ کوک خبری ازش نیست

*۱ ماه گذشت*

*شب بود سومین میخواست بره مغازه*

سومین: یعنی این مرتیکه جونگ کوک ازم دست کشید معلوم بود این یه هوس زود گذر بود

*در همین حال یک نفر دستشو گذاشت جلوی لب سومین و بعد با یک دارو بیهوش کرد*

جونگ کوک: دارلینگ فکر کردی ازت دست میکشم *پوزخند*

برای نیو آرمی ها این فقط یک فیکه و واقعیت نداره

حمایت فراموش نشه✨❤🙂📍
دیدگاه ها (۱۴)

اادامه داستان p37*یونا ویو ویو توی راه بودیم کوک: خب بریم خ...

ادامه داستانp38صبح روز بعدجونگ کوک: عشقم بیدار شدی یونا: آره...

ادامه داستان p36کوک: یونا بریم یونا: بریم ( داخل ماشین ) یو...

ادامه داستان p35کوک: عشقم یونا: بله کوک: وایی قربونت برم که ...

تهیونگ : تو که اونجوری فکر نمیکنی  جونگ کوک : دقیقا همونجوری...

پارت ۱۴

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط