- مدرسه ك ميرفتيم، هربار ك دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم؛ مع
- مدرسه ك ميرفتيم، هربار ك دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم؛ معلممون ميگفت: «مواظب باش خودتو جا نذارى!» و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه خودمونو جا بذاريم . .
بزرگ ك شديم؛ بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جا گذاشتيم . .
توى يه كافه . .
توى يه خيابون . .
توى يه خاطره :)))!🖤'💭
بزرگ ك شديم؛ بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جا گذاشتيم . .
توى يه كافه . .
توى يه خيابون . .
توى يه خاطره :)))!🖤'💭
۶۲۲
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.