Firouzeh

Firouzeh

دنیـــــــــــا لبــــــــریــز پیـــامبــــــــر است

پرنده‌ای‌به‌رسالت‌مبعوث‌شد

خداوند گفت:

دیگر پیامبری‌ نخواهم‌ فرستاد،
از آن‌گونه‌ که‌ شما انتظار دارید؛
اما جهان‌ هرگز بی‌پیامبر نخواهد ماند؛
و آن‌گاه...

‌ پرنده‌ای‌‌رابه‌‌رسالت‌‌مبعوث‌‌کرد

پرنده‌ آوازی‌ خواند که‌ در هر نغمه‌اش‌ خــــدا بود.
عده‌ای‌ به‌ او گرویدند و ایمان‌ آوردند.

و خدا گفت:

اگر بدانید،
حتی با آواز پرنده‌ای‌ می‌توان‌ رستگار شد.

خداوندرسولی‌‌ازآسمان‌‌فرستاد.
باران‌نام‌‌اوبود

همین‌ که‌ باران، باریدن‌ گرفت،
آنان‌ که‌ اشک‌ را می‌شناختند،
رسالت‌ او را دریافتند،
پس‌ بی‌درنگ‌ توبه‌ کردند
و روحشان‌ را زیر بارش‌ بی‌دریغ‌ خدا شستند...

خدا گفت:

اگر بدانید
با رسول‌ باران‌ هم‌ می‌توان‌ به‌ پاکی‌ رسید...

خداگلی‌‌راازخاک‌‌برانگیخت

تا «معاد» را معنا کند.
و گل‌ چنان‌ از رستاخیز گفت‌
که‌ از آن‌ پس‌ هر مؤ‌منی‌ که‌ گلی‌ را دید،
رستاخیز را به‌ یاد آورد.

خدا گفت:

اگر بفهمید، تنها با گُلی‌ قیامت‌ خواهد شد.

و به‌ یاد دارم‌ که‌ فرشته‌ای‌ به‌ من‌ گفت:

جهان‌ آکنده‌ از فرستاده‌ و پیغمبر و مرسل‌ است،

اما همیشه‌ کافری‌ هست‌

تاباران‌‌راانکارکند
وباگل‌‌بجنگد،
تاپرنده‌‌رادروغگوبخواند
وبادرامجنون‌ودریاراساحر

اما هم‌ امروز ایمان‌ بیاور
که‌ پیغمبر آب‌ و رسول‌ باران‌
و فرستاده‌ باد
برای‌ ایمان‌ آوردن‌ تو کافی‌ است.
دیدگاه ها (۹)

‏‎🌠 تقویم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

آدم هاگاهی اوقات گریه میڪنندنه به خاطر اینڪه ضعیف ه...

باز عصری نو در راه است و تو باید که مسلح باشیبا عشق، اندیشه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط