ار با تو نداشتم

ڪارے با تو نداشتمـ !
گوشه دنج ڪافه همیشگی
خلوت ڪرده بودمـ
آمدے ...
قهوه ات را خوردی
چشمـ هایت را جا گذاشتے و رفتی
حالا من ماندمـ
با ازدحامـ ڪافه اے شلوغ
با تقدیر و فال همیشگے امـ
چشمـ هایت...

#𝐒𝐞𝐭𝐚𝐫𝐞𝐡_𝐊𝐢𝐦𝐢𝐲𝐚
دیدگاه ها (۰)

آدمی هر صبح به امیدی چشم باز می‌کندامیدی که شب قبل در خود نم...

‹ جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود یک فضای خالی و حتی در...

توی ذوق دیگران نزنیم، به هم ضدحال نزنیم.این‌طور همدیگر را آز...

ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻗﻠﺐِ ﻫﺮﮐﺲﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺸﺖ ﮔﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩﺍﺵ ﺍﺳﺖ...ﻣﺸﺖ ﻣﯽ ﮐﻨ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط