این روزها دلم یک حال خوش میخواهد
این روزها دلم یک حال خوش میخواهد
یک کنج ساده و صمیمی از دوستانی که تنها ترس و دلهره شان پرسیدن درس معلم بود
لحظه های ناب و شیرینی که زود از من گذشتند و حالا که بزرگ شده ام باز از خود میپرسم نکند چند سال دیگر دلم به حال الانم بسوزد و خیال سفر کردن به این دوران به سرم بزند
دغدغه هایی که حالا رنگ و بوی آرزو را به خود گرفته اند
نه دیگر آن کتاب ها و مدرسه هست نه دوستان و همکلاسی های گذشته
این روزها دلم حال خوشی را میخواهد که هر روز در پس پستوی خانه به دنبالش میگردم
این روزها دلم برای کودکی ام تنگ شده است
کاش جمعه ها روز برگشت به دوران کودکی بود و میشد برای چند لحظه به عقب برگشت و بوسید دست مادربزرگ و پدربزرگ هایی که چای قوری روی سماورشان همیشه دم کشیده بود و چشمانشان به در خانه دوخته شده بود تا پذیرای تو باشند.
علیرضا_بهجتی
یک کنج ساده و صمیمی از دوستانی که تنها ترس و دلهره شان پرسیدن درس معلم بود
لحظه های ناب و شیرینی که زود از من گذشتند و حالا که بزرگ شده ام باز از خود میپرسم نکند چند سال دیگر دلم به حال الانم بسوزد و خیال سفر کردن به این دوران به سرم بزند
دغدغه هایی که حالا رنگ و بوی آرزو را به خود گرفته اند
نه دیگر آن کتاب ها و مدرسه هست نه دوستان و همکلاسی های گذشته
این روزها دلم حال خوشی را میخواهد که هر روز در پس پستوی خانه به دنبالش میگردم
این روزها دلم برای کودکی ام تنگ شده است
کاش جمعه ها روز برگشت به دوران کودکی بود و میشد برای چند لحظه به عقب برگشت و بوسید دست مادربزرگ و پدربزرگ هایی که چای قوری روی سماورشان همیشه دم کشیده بود و چشمانشان به در خانه دوخته شده بود تا پذیرای تو باشند.
علیرضا_بهجتی
- ۵.۱k
- ۰۲ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط