ی وقتایی ی جاهایی ی حرفایی

یہ وقتایی ، یہ جاهایی ، یہ حرفایی ،

چنان آتیشت میزنہ کہ ...



دوست داری فریــاد بزنی، ولی نمیتونی !!



دوست داری اشک بریزی ، ولی نمیتونی !!



حتی دیگہ نفس کشیدنم برات سخت میشہ !



تمامــ وجودتــ میشہ بغضے کہ نمیترکہ ...



بہ این میگن " درد بے درمون ''
دیدگاه ها (۴)

بهش گفتم دیگه نمی خوامت ! خندید و رفت ! تازه فهمیدم شوخی من ...

بـآ مـטּ لـج نڪـטּ بغــض نـفهمـ ! ایـטּ ڪہ خــوבت رآ گوشـہ...

قله ای که چند بار فتح شود ؛ بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود...

درد دارد… وقتی با نسیمی برود… کسی که به خاطرش به طوفان زده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط