او نشسته است

او نشسته است
با اشکها روی گونه ها
گونه ها روی دستها
کودک بر زانوها.

بینی مرد, فشرده بر شیشه ها.
ویلیام کارلوس ویلیامز
دیدگاه ها (۲)

نمی‌توان شعری را آغاز کرد،مگر‌آن‌که انسان ذره‌ای درباره‌ی جه...

یک روز مشت تمام پروانه هاپیش گلها باز خواهد شدیک روز هرپرنده...

می‌خواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنمدر انتظار داوری روز قیا...

مشتاق تواَم با همه جوری وُ جفاییمحبوب منی با همه جرمی وُ خطا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط