یه قدم تا خدا ↓ ↓ ↓
یه قدم تا خدا ↓ ↓ ↓
https://telegram.me/ye_qadam_ta_khoda
عشق ...
چند روایت زیبا
از ازدواج شهید چمران و غاده
مصطفی قدم به قدم غاده رو به سمت اسلام برد.
و بعد ازدواج کردند.
ازدواجی که با مشکلات عجیبی همراه بود.
تقریبا همه مخالف بودند و می گفتند:دیوونه شدی غاده؟
این مرد ( چمران) بیست سال از تو بزرگتره. ایرانی است.
همه اش توی جنگه . پول نداره. همرنگ ما نیست.حتی شناسنامه نداره...
روزی که مصطفی رفت خواستگاری ،
مادر غاده بهش گفت:
شما می دونی این دختری که می خوای باهاش ازدواج کنی ، چطور دختری است؟
این دختر صبح که از خواب بیدار میشه
وقتی میره مسواک بزنه تا برگرده
عده ای تختش رو مرتب کرده اند
لیوان شیرش رو جلوی در اتاقش آورده و قهوه اش رو آماده کرده اند.
شما نمی تونی با این دختر زندگی کنی.
شما نمی تونی براش مستخدم بیاری..
مصطفی خیلی آرام این حرفها رو گوش داد
و گفت: من نمی تونم براش مستخدم بگیرم،
اما قول میدم
تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش رو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه اش رو روی سینی بیارم دم تختش...
غاده میگه:
مصطفی تا وقتی شهید شد اینطوری بود.
وقتی هم بهش می گفتم چرا اینکارو می کنی؟
می گفت: به مادرتون قول دادم تا زنده ام اینکار رو کنم
مهریه ام یک جلد کلام الله مجید بود و تعهد داماد به اینکه مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند.
اولین دختری بودم که در صور چنین مهریه ای داشت.
برای مردم و خانواده ام عجیب بود .
دو ماه بعد از ازدواج دوستش گفت: غاده!
تو از خواستگارهات خیلی ایراد می گرفتی این بلنده ، این کوتاه است ...
پس چطور زن دکتر شدی که سرش مو نداره ...
غاده گفت: مصطفی کچل نیست، اشتباه میکنی...
دوستش فکر می کرد غاده دیوونه شده که بعد از این همه مدت نفهمیده چمران مو نداره....
غاده اون روز اومد خونه. در رو باز کرد و تا چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن.
مصطفی گفت: چرا می خندی؟
غاده گفت: مصطفی!
تو کچلی؟ نمی دونستم ...
وقتی امام موسی صدر قضیه رو فهمید گفت:
مصطفی!تو چیکار کردی که غاده تو رو ندید...
غاده میگه این همه مدت محو زیبایی باطنی مصطفی شده بودم و ظاهرش رو نمیدیدم...
داستان زندگی زیبای شهید چمران رو در کتاب نیمه پنهان ماه " شهید چمران" بخونین
کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است
#سفیر_عشق
یه قدم تا خدا ↓ ↓ ↓
https://telegram.me/ye_qadam_ta_khoda
#مسافر_آسمون
https://telegram.me/ye_qadam_ta_khoda
عشق ...
چند روایت زیبا
از ازدواج شهید چمران و غاده
مصطفی قدم به قدم غاده رو به سمت اسلام برد.
و بعد ازدواج کردند.
ازدواجی که با مشکلات عجیبی همراه بود.
تقریبا همه مخالف بودند و می گفتند:دیوونه شدی غاده؟
این مرد ( چمران) بیست سال از تو بزرگتره. ایرانی است.
همه اش توی جنگه . پول نداره. همرنگ ما نیست.حتی شناسنامه نداره...
روزی که مصطفی رفت خواستگاری ،
مادر غاده بهش گفت:
شما می دونی این دختری که می خوای باهاش ازدواج کنی ، چطور دختری است؟
این دختر صبح که از خواب بیدار میشه
وقتی میره مسواک بزنه تا برگرده
عده ای تختش رو مرتب کرده اند
لیوان شیرش رو جلوی در اتاقش آورده و قهوه اش رو آماده کرده اند.
شما نمی تونی با این دختر زندگی کنی.
شما نمی تونی براش مستخدم بیاری..
مصطفی خیلی آرام این حرفها رو گوش داد
و گفت: من نمی تونم براش مستخدم بگیرم،
اما قول میدم
تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش رو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه اش رو روی سینی بیارم دم تختش...
غاده میگه:
مصطفی تا وقتی شهید شد اینطوری بود.
وقتی هم بهش می گفتم چرا اینکارو می کنی؟
می گفت: به مادرتون قول دادم تا زنده ام اینکار رو کنم
مهریه ام یک جلد کلام الله مجید بود و تعهد داماد به اینکه مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند.
اولین دختری بودم که در صور چنین مهریه ای داشت.
برای مردم و خانواده ام عجیب بود .
دو ماه بعد از ازدواج دوستش گفت: غاده!
تو از خواستگارهات خیلی ایراد می گرفتی این بلنده ، این کوتاه است ...
پس چطور زن دکتر شدی که سرش مو نداره ...
غاده گفت: مصطفی کچل نیست، اشتباه میکنی...
دوستش فکر می کرد غاده دیوونه شده که بعد از این همه مدت نفهمیده چمران مو نداره....
غاده اون روز اومد خونه. در رو باز کرد و تا چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن.
مصطفی گفت: چرا می خندی؟
غاده گفت: مصطفی!
تو کچلی؟ نمی دونستم ...
وقتی امام موسی صدر قضیه رو فهمید گفت:
مصطفی!تو چیکار کردی که غاده تو رو ندید...
غاده میگه این همه مدت محو زیبایی باطنی مصطفی شده بودم و ظاهرش رو نمیدیدم...
داستان زندگی زیبای شهید چمران رو در کتاب نیمه پنهان ماه " شهید چمران" بخونین
کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است
#سفیر_عشق
یه قدم تا خدا ↓ ↓ ↓
https://telegram.me/ye_qadam_ta_khoda
#مسافر_آسمون
۷.۴k
۲۴ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.