پارت ۱
پارت ۱
ا.ت ویو
اههه شت لعنتی جورابم کوششش
م.ت=ا.ت بیا دیگهه دختره ی عوضی سرویس رفتمااا درضمن از امروز خونه نمیاییی
_ ینی چی مامان
م.ت= همین که شنیدی
_باشه💔🥲
نشستم تو اتوبوس مدرسه
پرش زمانی به مدرسه
نشستیم سر کلاس که ناظممون اقای چوی اومد
اقای چوی= بچه ها امروز معلم
نداریم پس اقای مدیر جناب جئون تدریس میکنن
ویو کوک
اینهمه نیومدم مدرسه چه روزی اومدم شتتتت خیلی خب بریم
_سلام بچه ها من جئون جونکوکم ۲۰ سالمه مدیر دبیرستان
ویو ادمین
به محض اینکه این حرفو زد همه ی دخترا شروع کردن به پیک می بازی
پرش زمانی به زنگ تفریح
ویو ا.ت
زنگ خورد اومدم از جام پاشم که دیدم نمیشه لعنتی که صداهای خنده توجه منو جلب کرد سومی و دوستاش بودن که داشتن میخندیدن
سومی =دختره ی احمق *خنده ی تمسخر امیز*
داشتم سعی میکردم پاشم که یهو دیدم یه قوطی شیر رو سرم خالی کردن
گریم گرف خواستم پاشم که سومی ودوستاش شروع کردن به زدنم داشتم هق هق گریه میکردم گه
بابت غلط املایی ببخشید تو ماشین نوشتم
اگه مث فیک قبلی کامنت نزارین شرطی میکنم اون ۲ ۳ نفریم که میخونن بمونن تو خماری
پارت ۲ آغوش عشق
ویو ادمین
جونکوک اومد تو با دیدن اون وضع ا.ت بغض کرد داشت گریش میگرفت اخه اونم همچین نوجونیی داشت تا هیونگاش نجاتش دادن بغضشو قورت داد و
+اهای عوضیا چیکار میکنین برین بیرون اخراجین
سومین و دوستاش گریشون گرفت و رفتن بیرون
+حالت خوبه*بغض*
_ا.ا.اره خوبمم *گریه کمو اروم *
کوک رفت سمتش بلندش کرد و بردش تو دفتر
+ما یه لباس فرم اضافه داریم بیا
_متشکرم اقا
+هعی نمیخواد رسمی باشی
پرش به عوض کردن لباس ا.ت
کوتاه بود میدونم
یکو دو باهم
ا.ت ویو
اههه شت لعنتی جورابم کوششش
م.ت=ا.ت بیا دیگهه دختره ی عوضی سرویس رفتمااا درضمن از امروز خونه نمیاییی
_ ینی چی مامان
م.ت= همین که شنیدی
_باشه💔🥲
نشستم تو اتوبوس مدرسه
پرش زمانی به مدرسه
نشستیم سر کلاس که ناظممون اقای چوی اومد
اقای چوی= بچه ها امروز معلم
نداریم پس اقای مدیر جناب جئون تدریس میکنن
ویو کوک
اینهمه نیومدم مدرسه چه روزی اومدم شتتتت خیلی خب بریم
_سلام بچه ها من جئون جونکوکم ۲۰ سالمه مدیر دبیرستان
ویو ادمین
به محض اینکه این حرفو زد همه ی دخترا شروع کردن به پیک می بازی
پرش زمانی به زنگ تفریح
ویو ا.ت
زنگ خورد اومدم از جام پاشم که دیدم نمیشه لعنتی که صداهای خنده توجه منو جلب کرد سومی و دوستاش بودن که داشتن میخندیدن
سومی =دختره ی احمق *خنده ی تمسخر امیز*
داشتم سعی میکردم پاشم که یهو دیدم یه قوطی شیر رو سرم خالی کردن
گریم گرف خواستم پاشم که سومی ودوستاش شروع کردن به زدنم داشتم هق هق گریه میکردم گه
بابت غلط املایی ببخشید تو ماشین نوشتم
اگه مث فیک قبلی کامنت نزارین شرطی میکنم اون ۲ ۳ نفریم که میخونن بمونن تو خماری
پارت ۲ آغوش عشق
ویو ادمین
جونکوک اومد تو با دیدن اون وضع ا.ت بغض کرد داشت گریش میگرفت اخه اونم همچین نوجونیی داشت تا هیونگاش نجاتش دادن بغضشو قورت داد و
+اهای عوضیا چیکار میکنین برین بیرون اخراجین
سومین و دوستاش گریشون گرفت و رفتن بیرون
+حالت خوبه*بغض*
_ا.ا.اره خوبمم *گریه کمو اروم *
کوک رفت سمتش بلندش کرد و بردش تو دفتر
+ما یه لباس فرم اضافه داریم بیا
_متشکرم اقا
+هعی نمیخواد رسمی باشی
پرش به عوض کردن لباس ا.ت
کوتاه بود میدونم
یکو دو باهم
۱۰.۰k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.