داستان واقعی همه بخونید

داستان واقعی همه بخونید


ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﻭﺳﺘﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎﯼ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﺎﻡ؟
ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺍﺳﺘﺨﺮ ...
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﭘﺴﺮﻩ : ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﻣﺜﻼ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﺧﯿﺲ ﺑﺎﺷﻦ,ﺑﺮﻭ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ﺧﯿﺲ ﮐﻦ !

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﺣﻤﻮﻡ,ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ...
ﭘﺴﺮﻩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ...

ﺍﯾﻦ ﺁﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﺣﻤﻮﻡ , ﻧﻪ 1ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻪ 2 ﺳﺎﻋﺖ ، ﻣﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ... ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩ , ﺭﻓﺘﻦ ﺣﻤﻮﻣﻮ ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻥ
پسره رگ خواهرش رو با تیغ زده بود و با خون او چیزی روی دیوار نوشته بود و بعد خودش رو کشته بود.
نوشته روی دیوار این بود;

”نامردا خواهرم بود”

.. ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺍ،ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﯾﮏ ﺑﻨﺪﻩ
ﺧﺪﺍﯾﯿﻪ
شایدم برادر نداره
خودتون رو جای برادرش بزارین
دیدگاه ها (۲)

آدما همیشه تو یه سنی درگیر یه آدم شدن که فک کردن بدون اون نم...

#کامنت_پلیزززز

متنفــــــــــــــرم از این روبوسی عید😒 😥

دوستان خوبم عیدتون مبارکبهترینهای جهان هستی را براتون از یگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط