هزاران بار خوردم چوب عشق و باز بیمارم

هزاران بار خوردم چوب عشق و باز بیمارم
نمیدانم که من دیوانه هستم یا که بیکارم

که عاشق می شوم هر بار و می ریسند جانم را
ومن یک بار دیگر در پی این نا به هنجارم

همین که می کشم بیرون خودم را گیر می افتم
دوباره زلزله می آید و من زیر آوارم

تو ای آشفته گیسویی که افتادی زچشمانم
برو از فکر من بیرون پریشان است افکارم

غزل دیگر نمی گویم که یاد عشق می افتم
دگر از هر چه دل هر آنچه دلدار است بیزارم


🍃🥀🍃💚❤️💚
دیدگاه ها (۰)

💙بسم الله الرحمن الرحیم💙از روی ادب به رسم هر روز صبح سلام بر...

👈به توصیه روانشناسان با_این_افراد_ازدواج_نکنید ❗️🔸با چه افرا...

ما تنها به دنیا میایم، تنها زندگی می کنیم و تنها می میریمفقط...

پلیس اتریش از کشف ۱.۳ میلیون یورو در چمدان همسر یک عضو پارلم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط