من ماهت میشم تو خورشیدم🙃🤍🐾
من ماهت میشم تو خورشیدم🙃🤍🐾
پارت۳۶
ارسلان:میتونم بیام داخل
رضا:نه گمشو نمیخام ببینمت
پانیذ:.....سکوت
ارسلان:بب...باش...ه
رضا:پانیذ گشنت نیست؟
پانیذ:اتفاقا خیلیم گشنمه
رضا:من میرم غذا میگیرم برمیگردم باشه
پانیذ:باشه
.................................................. چند دقیقه بعد
رضا رفت حالم خوب نبود نمیتونستم زیاد حرف بزنم یهو یکی با کلاه مشکی اومد بالا شرم یه چیزی دستش بود دشات میومد سمتم یه چی ریخت تو سِرُم داشتم با بدبختی داد میزدم ولی کسی نیومد یهو یکی اومد از پشت زدش دیم رضا بود
رضا:پانیذ خوبی ببخشید نباید تنهات میزاشتم
پانیذ:نه من خوبم فقط اونی یارو یه چیزی ریخت تو سِرُم
رضا:الان پرستارو صدا میزنم
پانیدجیغ زدم
رضا:رفتم دوباره تو اتاق دیدم یارو بلند شده یه چاقو زیر گردن پانیذ گفتم چی میخای ازش هااا د بگو لعنتی
ناشناس:نشناختی
رضا:صدات مردونه نیس دختری؟
ناشناس:منم دیانا*لحن شیطانی*
رضا:لعنت بهتتتت چی میخای هاااا
دیانا:هه فک کردی به همین راحتی ولتون میکنم*عصبانی*
رضا:خب دردت چیه میخاستم ادامه حرفمو بگم ارسلان اومد تو
ارسلان:چرا دوباره اومدی
دیانا:اَ. اَ. اَ ارسلان چرا زخمی شدی*ناراحت عصباین*
ارسلان:چاقو روو بندازز*درد کشیدن*
دیانا:بب باشه. زخمتتت خوبییی
ارسلان:به تو ربطی نداره وقتی میشی دشمن من
دبانا:اشتباه کردم اشتباه تورو خدا خوب شوو
ارسلان:حالا*ذوق درد کشیدن*
رضا:پانیذ خوبی
پانیذ:من خوبم سرمو در میایر اخه تموم شد
رضا:باید به پرستار بگم
پانیذ:...
دیانا:کسی نیس کمک کنههه اینجا مجروح هستتت
ارسلان:اخخخخخ
دیانا:بلند تر داد زدم
پرستار :بله بله بیمارستانو گذاشتین رو سرتون خانوم وایسا الان سرمتو در بیارم شماهم خانوم این اقا روببر تو اتاقی که بهت میگم
دیانا:بباشه
پارت۳۶
ارسلان:میتونم بیام داخل
رضا:نه گمشو نمیخام ببینمت
پانیذ:.....سکوت
ارسلان:بب...باش...ه
رضا:پانیذ گشنت نیست؟
پانیذ:اتفاقا خیلیم گشنمه
رضا:من میرم غذا میگیرم برمیگردم باشه
پانیذ:باشه
.................................................. چند دقیقه بعد
رضا رفت حالم خوب نبود نمیتونستم زیاد حرف بزنم یهو یکی با کلاه مشکی اومد بالا شرم یه چیزی دستش بود دشات میومد سمتم یه چی ریخت تو سِرُم داشتم با بدبختی داد میزدم ولی کسی نیومد یهو یکی اومد از پشت زدش دیم رضا بود
رضا:پانیذ خوبی ببخشید نباید تنهات میزاشتم
پانیذ:نه من خوبم فقط اونی یارو یه چیزی ریخت تو سِرُم
رضا:الان پرستارو صدا میزنم
پانیدجیغ زدم
رضا:رفتم دوباره تو اتاق دیدم یارو بلند شده یه چاقو زیر گردن پانیذ گفتم چی میخای ازش هااا د بگو لعنتی
ناشناس:نشناختی
رضا:صدات مردونه نیس دختری؟
ناشناس:منم دیانا*لحن شیطانی*
رضا:لعنت بهتتتت چی میخای هاااا
دیانا:هه فک کردی به همین راحتی ولتون میکنم*عصبانی*
رضا:خب دردت چیه میخاستم ادامه حرفمو بگم ارسلان اومد تو
ارسلان:چرا دوباره اومدی
دیانا:اَ. اَ. اَ ارسلان چرا زخمی شدی*ناراحت عصباین*
ارسلان:چاقو روو بندازز*درد کشیدن*
دیانا:بب باشه. زخمتتت خوبییی
ارسلان:به تو ربطی نداره وقتی میشی دشمن من
دبانا:اشتباه کردم اشتباه تورو خدا خوب شوو
ارسلان:حالا*ذوق درد کشیدن*
رضا:پانیذ خوبی
پانیذ:من خوبم سرمو در میایر اخه تموم شد
رضا:باید به پرستار بگم
پانیذ:...
دیانا:کسی نیس کمک کنههه اینجا مجروح هستتت
ارسلان:اخخخخخ
دیانا:بلند تر داد زدم
پرستار :بله بله بیمارستانو گذاشتین رو سرتون خانوم وایسا الان سرمتو در بیارم شماهم خانوم این اقا روببر تو اتاقی که بهت میگم
دیانا:بباشه
۵.۰k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.