اینروزها

اینروزها
دلم به شادیهای کودکانه چه ملتمسانه می نگرد
هیچ چیزطعم آن خنده های کودکانه را ندارد
گاهی چقدردلتنگ روزهایی میشوم که السون و ولسون بزرگترین دردِزندگیشان،دردِ دندان بود!

کاش میشدپشتِ پازدبه بزرگ شدن
ودرآغوش گرفت آن روزهایی راکه سخت نبودزندگی!
دیدگاه ها (۲)

می بینے؟؟؟ رفتنت برایم عادے شد... به همین زودے! عجیب است، نه...

دکتر نیستم...اما برایت 10دقیقه راه رفتن،روی جدول کنار خیابان...

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود. گاهی دلم برای باورهای گذشته ام...

هیچ گاه برای دیدارت زمان تعیین نمیکنم… شاید ساعت حسادت کند و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط