من مرگ را دیده ام

من مرگ را دیده ام
همیشه کنارم است
چسبیده به من
همه چیزم را دارد میکشد
کودکیم را...
دلم را...
آرزوهایم را...
یادش می رود که دلتنگی هایم را با خودش ببرد
اصلا شده مثل یک کلاغ تنها چیزهای زیبایم را می رباید...راستی مرگ عزیز!
تا کجا برایت لوندی کنم ؟!
تا مرا هم ببینی ...
مرا هم ببری...
دیدگاه ها (۲)

سر میکشم چای تلخ را !ریه هایم رادود سیگار می بلعد !غصه میخور...

رفته ای...و تنها خاطره ایکه به جا ماندهدست های من هستندکه نم...

تنهایی‌ ... فرو ریختنی آرام و تدریجی‌ ‌ستچنان در سکوت به عمق...

.مسافر کناری مدام خودش را رویم می اندازد، دستش را در جیبشمی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط