گراسیاس آلا ویدا Gracias a la vida
گراسیاس آلا ویدا ( Gracias a la vida)
خواننده:مرسدس سوسا
ترانه: ویولتا پارّرا (شاعر مشهور شیلیایی)
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
دو پرتو نورانی داد که وقتی باز میشوند،
به خوبی میتوانم سیاهی را از سپیدی تمیز دهم.
و بنگرم پس زمینه پر ستاره را در آسمان بالای سرم
و ببینم از میان انبوه مردمان،
کسی را که دوستش دارم.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
گوشی داد تا با تمام وسعتاش
ضبط کنم - شب و روز - آوای جیرجیرک و قناری را،
چکشها و توربینها و آجرها و طوفانها را،
و صدای دلنشین محبوبم را.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
صدا و الفبا را داد
و با آن ها کلماتی که بیندیشم و بیان کنم:
«مادر»، «دوست»، «برادر» و روشنایی بتابد
به مسیر روحی که عشق میورزد.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
توان رفتن داد با پاهای خستهام.
با آنها از شهرها و گودالها گذشتم،
از درهها و دشتها، کوهها و بیابانها،
و از خانه تو، از خیابان و حیاط خلوت ات.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
دلی را داد که باعث میشود چهار ستون تنم بلرزد
وقتی که میبینم میوه و ثمره ذهن آدمی را.
وقتی که میبینم خوبی چقدر از بدی فاصله دارد.
وقتی که میبینم در روشنی چشمان تو…
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
بلند خندیدن و اشتیاق را داد.
با آنها شادی و رنج را تمیز دادم،
دو مادهای که به ترانههایم شکل میدهند،
و به ترانههای تو نیز هم که همچون همان اند،
و به ترانههای همه که همان ترانههای من اند.
سپاس از زندگی، به خاطر همه آنچه به من ارزانی داشت.
خواننده:مرسدس سوسا
ترانه: ویولتا پارّرا (شاعر مشهور شیلیایی)
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
دو پرتو نورانی داد که وقتی باز میشوند،
به خوبی میتوانم سیاهی را از سپیدی تمیز دهم.
و بنگرم پس زمینه پر ستاره را در آسمان بالای سرم
و ببینم از میان انبوه مردمان،
کسی را که دوستش دارم.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
گوشی داد تا با تمام وسعتاش
ضبط کنم - شب و روز - آوای جیرجیرک و قناری را،
چکشها و توربینها و آجرها و طوفانها را،
و صدای دلنشین محبوبم را.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
صدا و الفبا را داد
و با آن ها کلماتی که بیندیشم و بیان کنم:
«مادر»، «دوست»، «برادر» و روشنایی بتابد
به مسیر روحی که عشق میورزد.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
توان رفتن داد با پاهای خستهام.
با آنها از شهرها و گودالها گذشتم،
از درهها و دشتها، کوهها و بیابانها،
و از خانه تو، از خیابان و حیاط خلوت ات.
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
دلی را داد که باعث میشود چهار ستون تنم بلرزد
وقتی که میبینم میوه و ثمره ذهن آدمی را.
وقتی که میبینم خوبی چقدر از بدی فاصله دارد.
وقتی که میبینم در روشنی چشمان تو…
سپاس از زندگی، که به من چیزهای زیادی داد.
بلند خندیدن و اشتیاق را داد.
با آنها شادی و رنج را تمیز دادم،
دو مادهای که به ترانههایم شکل میدهند،
و به ترانههای تو نیز هم که همچون همان اند،
و به ترانههای همه که همان ترانههای من اند.
سپاس از زندگی، به خاطر همه آنچه به من ارزانی داشت.
- ۶۶۳
- ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط