فروشنده عشق
فروشنده عشق
part①④
ویو هانول:
نشسته بودم رو تخت و سرمو ماساژ میدادم که بی سیمم ویبره رفت
دکمه کنارشو زدم که دیدم ا/ته
هانول: ا/ت خوبی؟
ا/ت: من خوبم تو خوبی؟
هانول: منم خوبم فقط سرم یکم درد داره
ا/ت: هِیونگ تو چطوری؟
هانول: هیونگ؟
ا/ت: چرا چیزی نمیگه
هانول: احتمالا جواب نداده دیگه
ا/ت: هانوللل
هانول: هااا
ا/ت: نکنه...
هانول: نکنه چی؟
ا/ت: هِیونگ وقتی استرسی بشه حالش بد میشه.. نکنه.... نکنه جیزیش شده باشههه
هانول: باید بریم پیشش
ا/ت: ایت درو باز کنیننن... خواهرم حالشبده باز کنید این درو(محکم میکوبه به در)
ببخشید کمه...
part①④
ویو هانول:
نشسته بودم رو تخت و سرمو ماساژ میدادم که بی سیمم ویبره رفت
دکمه کنارشو زدم که دیدم ا/ته
هانول: ا/ت خوبی؟
ا/ت: من خوبم تو خوبی؟
هانول: منم خوبم فقط سرم یکم درد داره
ا/ت: هِیونگ تو چطوری؟
هانول: هیونگ؟
ا/ت: چرا چیزی نمیگه
هانول: احتمالا جواب نداده دیگه
ا/ت: هانوللل
هانول: هااا
ا/ت: نکنه...
هانول: نکنه چی؟
ا/ت: هِیونگ وقتی استرسی بشه حالش بد میشه.. نکنه.... نکنه جیزیش شده باشههه
هانول: باید بریم پیشش
ا/ت: ایت درو باز کنیننن... خواهرم حالشبده باز کنید این درو(محکم میکوبه به در)
ببخشید کمه...
۱۰.۳k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.