می رفت و گیسوان بلندش را
می رفت و گیسوان بلندش را
بر شانه می پراکند
شب را به دوش می برد
همراه عطر عنبر و سارا...
در موج گیسوان بلندش
تابیده بود شب را
آرام
مثل زمزمه ی آب
می گذشت
با اختران به نجوا...
همراه گیسوان بلندش
خاموش،
مثل زیر و بم خواب،
می گذشت
پشت دریچه ها
چشم جهانیان به تماشا...
می رفت با شکوه تر از شب
همراه گیسوان بلندش
تا باغ های روشن فردا
• فریدون مشیری ❄️
می رفت و گیسوان بلندش را
بر شانه می پراکند
شب را به دوش می برد
همراه عطر عنبر و سارا...
در موج گیسوان بلندش
تابیده بود شب را
آرام
مثل زمزمه ی آب
می گذشت
با اختران به نجوا...
همراه گیسوان بلندش
خاموش،
مثل زیر و بم خواب،
می گذشت
پشت دریچه ها
چشم جهانیان به تماشا...
می رفت با شکوه تر از شب
همراه گیسوان بلندش
تا باغ های روشن فردا
• فریدون مشیری ❄️
۲.۳k
۰۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.