صاعقه رعدمی خواهم مهمانی بگیرم

صاعقه رعدمی خواهم مهمانی بگیرم...
یک مهمانیِ دو نفره...
من و ....
من و خدا...
به صرفِ قهوه...
قهوه ای تلخ...
به تلخیِ خودم...
شاید برایش شکر هم گذاشتم
...اما نه...
نمک می گذارم...
باید خدا را نمک گیر کنم...
می خواهم اینگونه او را مجبور کنم...

مجبور کنم تا او هم مرا دعوت کند...

به همان آرامش غریبی که در کنارش می توان داشت...
دیدگاه ها (۳)

.

.

بی تو هم می شود زندگی کردقدم زد، چای خورد، فیلم دید، سفر رفت...

چقدر لحظه های بی تو بودن سخت میگذرد …چقدر فاصله و دوری زجرآو...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط