پارت
پارت 18
چند هفته بعد...
ویو نوا
امروز دوباره پدر بزرگ هممنون رو به خونش دعوت کرده بود... اماده شدیم و رفتیم خونه ی پدر بزرگ... وقتی رسیدیم... همه اونجا بودن... من رفتم و کنار سوهو نشستم چون خیلی وقت بود که همو ندیده بودیم و دلم براش تنگ شده بود... باهاش گرم گرفته بودم و میخندیدیم... یه عان به جیمین نگاه کردمو دیدم مثل فلفل؛ قرمز شده بود... ولی نمیدونستم چرا عصبیه... بعد از شام که خواستیم برگردیم... سوهو منو بغل کرد منم متقابل بقلش کردم... توی ماشین جیمین دست هاشو مشت کرده بود و با سرعت رانندگی میکرد ولی دلیله این کارش رو نفهمیدم... وقتی رسیدیم خونه شروع کرد به داد و بیداد کردن...
ویو جیمین
وقتی نوا با سوهو گرم گرفت خیلی عصبی شدم... به زور جلوی خودمو گرفتم... ولی موقعی که نوا و سوهو همو بغل کردن بیشتر عصبی شدم... وقتی رسیدیم خونه باهاش دعوا کردم...
جیمین :این چه کاری بود کردی؟ *بلند*
نوا:چته؟ چرا داد میزنی؟
جیمین:چرا سوهو رو بغل کردی؟ *داد*
نوا:چیزی زدی؟
جیمین:جواب منو بده!
نوا:به تو ریطی نداره!
جیمین :یعنی چی؟ من شوهرتم!
نوا:نکنه یادت رفته؟ منو تو فقط روی برگه زن و شوهریم! وگر نه هیچ نسبتی باهم نداریم!
جیمین:هیچ کس حق نداره بهت نزدیک شه! چه برسه بغلت کنه!
نوا:ما هیچ تعهدی به هم نداریم!
به سمتش رفتمو و اونم عقب عقب رفت تا خورد با دیوار... منم بهش نزدیک شدم و توی صورتش گفتم...
جیمین:اگه لازم باشه عهد نامهام رو توی بدنت امضا میکنم!
نوا:چی میگی دیوونه!
سریع لبامو روی لباش گزاشتمو عمیق مک میزدم... اولش با چشمای درشت بهم نگاه کرد ولی بعدش باهام همکاری کرد... تعجب کردم ولی ادامه دادم... وقتی لباشو مک میزدم لبامو جدا میکردم و دوباره شروع کردم...
دستم رو نوازش وار روی بدنش حرکت میدادم... اونم همین کارو میکرد... بدنش داشت دیوونم میکرد... بد جوری تحریک شده بودم...
همونطور که میبوسیدمش... براید استایل بغلش کردمو و به طرف اتاق رفتم...
درو باز کردمو رفتم داخل و درو قفل کردم... نوا رو روی تخت انداختم و روش خیمیه زدم و شروع کردم به کیس مارک گذاشتن... مکی از ترقوهاش گرفتمو بعد اروم بوسیدمش... نوا هم ناله های ریزی میکرد...
نوا:جیمین بزار یه چیزی رو بگم!
جیمین:بگو
نوا:جیمین... من عاشقت شدم!
جیمین:منم عاشقتم بیب!
زیپ لباسش رو تا کمرش پایین کشیدم... چیزی زیرش تنش نبود... معلوم بود که داره خجالت میکشه... از ترقوهاش تا چاک سینش رو بوسیدم...
نوا:اههه... جیمین اروم تر(ای خداااااااااااا استغفرالله 📿)
روی سینش مارک گذاشتمو بعد بوسیدمشون...نوا هم به موهام چنگ میزد و این کار منو وحشی تر میکرد...
از چاک سینش تا شکمش رو مبوسیدم...
_____(_________________
خب دیگه پاسید برید خونه هاتون این پارت شرط نداره ولی حمایت کنید ممنون❤️❤️
چند هفته بعد...
ویو نوا
امروز دوباره پدر بزرگ هممنون رو به خونش دعوت کرده بود... اماده شدیم و رفتیم خونه ی پدر بزرگ... وقتی رسیدیم... همه اونجا بودن... من رفتم و کنار سوهو نشستم چون خیلی وقت بود که همو ندیده بودیم و دلم براش تنگ شده بود... باهاش گرم گرفته بودم و میخندیدیم... یه عان به جیمین نگاه کردمو دیدم مثل فلفل؛ قرمز شده بود... ولی نمیدونستم چرا عصبیه... بعد از شام که خواستیم برگردیم... سوهو منو بغل کرد منم متقابل بقلش کردم... توی ماشین جیمین دست هاشو مشت کرده بود و با سرعت رانندگی میکرد ولی دلیله این کارش رو نفهمیدم... وقتی رسیدیم خونه شروع کرد به داد و بیداد کردن...
ویو جیمین
وقتی نوا با سوهو گرم گرفت خیلی عصبی شدم... به زور جلوی خودمو گرفتم... ولی موقعی که نوا و سوهو همو بغل کردن بیشتر عصبی شدم... وقتی رسیدیم خونه باهاش دعوا کردم...
جیمین :این چه کاری بود کردی؟ *بلند*
نوا:چته؟ چرا داد میزنی؟
جیمین:چرا سوهو رو بغل کردی؟ *داد*
نوا:چیزی زدی؟
جیمین:جواب منو بده!
نوا:به تو ریطی نداره!
جیمین :یعنی چی؟ من شوهرتم!
نوا:نکنه یادت رفته؟ منو تو فقط روی برگه زن و شوهریم! وگر نه هیچ نسبتی باهم نداریم!
جیمین:هیچ کس حق نداره بهت نزدیک شه! چه برسه بغلت کنه!
نوا:ما هیچ تعهدی به هم نداریم!
به سمتش رفتمو و اونم عقب عقب رفت تا خورد با دیوار... منم بهش نزدیک شدم و توی صورتش گفتم...
جیمین:اگه لازم باشه عهد نامهام رو توی بدنت امضا میکنم!
نوا:چی میگی دیوونه!
سریع لبامو روی لباش گزاشتمو عمیق مک میزدم... اولش با چشمای درشت بهم نگاه کرد ولی بعدش باهام همکاری کرد... تعجب کردم ولی ادامه دادم... وقتی لباشو مک میزدم لبامو جدا میکردم و دوباره شروع کردم...
دستم رو نوازش وار روی بدنش حرکت میدادم... اونم همین کارو میکرد... بدنش داشت دیوونم میکرد... بد جوری تحریک شده بودم...
همونطور که میبوسیدمش... براید استایل بغلش کردمو و به طرف اتاق رفتم...
درو باز کردمو رفتم داخل و درو قفل کردم... نوا رو روی تخت انداختم و روش خیمیه زدم و شروع کردم به کیس مارک گذاشتن... مکی از ترقوهاش گرفتمو بعد اروم بوسیدمش... نوا هم ناله های ریزی میکرد...
نوا:جیمین بزار یه چیزی رو بگم!
جیمین:بگو
نوا:جیمین... من عاشقت شدم!
جیمین:منم عاشقتم بیب!
زیپ لباسش رو تا کمرش پایین کشیدم... چیزی زیرش تنش نبود... معلوم بود که داره خجالت میکشه... از ترقوهاش تا چاک سینش رو بوسیدم...
نوا:اههه... جیمین اروم تر(ای خداااااااااااا استغفرالله 📿)
روی سینش مارک گذاشتمو بعد بوسیدمشون...نوا هم به موهام چنگ میزد و این کار منو وحشی تر میکرد...
از چاک سینش تا شکمش رو مبوسیدم...
_____(_________________
خب دیگه پاسید برید خونه هاتون این پارت شرط نداره ولی حمایت کنید ممنون❤️❤️
- ۶.۶k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط