پادشاهاناساطیریایران نوذرپیشدادیان
#پادشاهان_اساطیری_ایران_ نوذر_پیشدادیان
نوذر، پسر منوچهر، یکی از شاهان پیشدادی در شاهنامه است. به دلیل بیتدبیری او ایران دچار وضعیت بحرانی شد. پشنگ پادشاه توران پس از اطلاع از مرگ منوچهر پسر خود افراسیاب را به کینخواهی تور به جنگ ایرانیان فرستاد. در جنگی که در پای حصار دهستان درگرفت نوذر گرفتار افراسیاب گشت و کشته شد. نوذر دو پسر به نامهای طوس و گستهم داشت که به تشخیص بزرگان ایران هیچیک لایق پادشاهی نبودند.
نوذر پس از اینکه بر تخت سلطنت نشست روش اعتدال را پیشه نمود ولی بزودی قدرت او را به تکبّر و شقاوت واداشت بسیار خودسر و بیرحم شد و فرّهٔ ایزدی از سیمایش پر کشید و چهرهاش تیره شد.
برین بر نیامد بسی روزگارکه بیدارگر شد سر شهریارز گیتی برآمد به هر جای غوجهان را کهن شد سر از شاه نوچو او رسمهای پدر در نوشتابا موبدان و ردان تیز گشت
منوچهر هنگام مرگ حمله تورانیان را پیشبینی مینمود و به همین سبب میدانست که ایرانیان به تنهایی از پس دشمنی چون توران برنخواهند آمد و ایران زیر پای ستوران بیگانه ویران خواهد شد؛ لذا به نوذر توصیه کرد که در هنگام بحران فقط از سام نریمان کمک بطلبد و بجز او به هیچکس اعتماد ننماید.
تهاجم افراسیاب
با مرگ منوچهر ایرانیان تقریباً قدرت و اقتدار سیاسی خویش را تا مدتهای مدید از دست دادند و اداره امور بدست زابلیان افتاد.
شاهنامه تلویحاً به این موضوع اشاره داشته اذعان مینماید که سام پیشوای زابلی تحت فرامین شاه ایران بود ولی سام در زمان نوذر پیر و فرتوت شده بود که هنگام حمله عظیم سپاه پشنگ به فرماندهی افراسیاب از دنیا رفت و به همین سبب پسرش زال نیز از یاری ایرانیان بازماند چون سرگرم ساختن مقبره برای سام بود.
شاهنامه پادشاهی نوذر را هفت سال ذکر میکند و در این مدت شاه توران از مرگ منوچهر خبر یافت و دانست که شاه جدید تدبیر و توان مقابله با سپاه توران را نخواهد داشت لذا سران و فرماندهان کشور را فرا خواند و موضوع حمله به ایران و انتقام تور - نیا زادشم - را مطرح و اجماع به حمله شد. پشنگ در پایتخت ماند و سپهسالاری لشکر را به پسرش افراسیاب سپرد. تصویری که شاهنامه به نمایش میگذارد یک ترادژی برای نوذر و ایرانیان است، فیالمثل شمار نیروهای ایرانی در مقایسه با شمار نیروهای تورانی:
چو دشت از گیا گشت چون پرنیانببستند گردان توران میانسپاهی بیامد ز ترکان و چینهم از گـُرزداران خاور زمینکه آنرا میان و کرانه نبودهمان بخت نوذر جوانه نبود..نبد شاه را روزگار نبردبه بیچارگی جنگ بایست کردابا لشکر نوذر، افراسیاب
نوذر، پسر منوچهر، یکی از شاهان پیشدادی در شاهنامه است. به دلیل بیتدبیری او ایران دچار وضعیت بحرانی شد. پشنگ پادشاه توران پس از اطلاع از مرگ منوچهر پسر خود افراسیاب را به کینخواهی تور به جنگ ایرانیان فرستاد. در جنگی که در پای حصار دهستان درگرفت نوذر گرفتار افراسیاب گشت و کشته شد. نوذر دو پسر به نامهای طوس و گستهم داشت که به تشخیص بزرگان ایران هیچیک لایق پادشاهی نبودند.
نوذر پس از اینکه بر تخت سلطنت نشست روش اعتدال را پیشه نمود ولی بزودی قدرت او را به تکبّر و شقاوت واداشت بسیار خودسر و بیرحم شد و فرّهٔ ایزدی از سیمایش پر کشید و چهرهاش تیره شد.
برین بر نیامد بسی روزگارکه بیدارگر شد سر شهریارز گیتی برآمد به هر جای غوجهان را کهن شد سر از شاه نوچو او رسمهای پدر در نوشتابا موبدان و ردان تیز گشت
منوچهر هنگام مرگ حمله تورانیان را پیشبینی مینمود و به همین سبب میدانست که ایرانیان به تنهایی از پس دشمنی چون توران برنخواهند آمد و ایران زیر پای ستوران بیگانه ویران خواهد شد؛ لذا به نوذر توصیه کرد که در هنگام بحران فقط از سام نریمان کمک بطلبد و بجز او به هیچکس اعتماد ننماید.
تهاجم افراسیاب
با مرگ منوچهر ایرانیان تقریباً قدرت و اقتدار سیاسی خویش را تا مدتهای مدید از دست دادند و اداره امور بدست زابلیان افتاد.
شاهنامه تلویحاً به این موضوع اشاره داشته اذعان مینماید که سام پیشوای زابلی تحت فرامین شاه ایران بود ولی سام در زمان نوذر پیر و فرتوت شده بود که هنگام حمله عظیم سپاه پشنگ به فرماندهی افراسیاب از دنیا رفت و به همین سبب پسرش زال نیز از یاری ایرانیان بازماند چون سرگرم ساختن مقبره برای سام بود.
شاهنامه پادشاهی نوذر را هفت سال ذکر میکند و در این مدت شاه توران از مرگ منوچهر خبر یافت و دانست که شاه جدید تدبیر و توان مقابله با سپاه توران را نخواهد داشت لذا سران و فرماندهان کشور را فرا خواند و موضوع حمله به ایران و انتقام تور - نیا زادشم - را مطرح و اجماع به حمله شد. پشنگ در پایتخت ماند و سپهسالاری لشکر را به پسرش افراسیاب سپرد. تصویری که شاهنامه به نمایش میگذارد یک ترادژی برای نوذر و ایرانیان است، فیالمثل شمار نیروهای ایرانی در مقایسه با شمار نیروهای تورانی:
چو دشت از گیا گشت چون پرنیانببستند گردان توران میانسپاهی بیامد ز ترکان و چینهم از گـُرزداران خاور زمینکه آنرا میان و کرانه نبودهمان بخت نوذر جوانه نبود..نبد شاه را روزگار نبردبه بیچارگی جنگ بایست کردابا لشکر نوذر، افراسیاب
- ۱۵۴.۴k
- ۰۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط