س

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﺷﺎﺩ ﺑﻨﻮﯾس؛ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ! ﻭ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ِ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻧﭽﻪ ﺍﺵ ، ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺎﺩ ﻣﯿﺰﺩ … ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ِ ﺧﯿﺲ … !
دیدگاه ها (۱۴)

عجب سفره ای بود بانام حسین پهن شد وبا اسم رضاجمع شد.

کدخدا گفته: که این دهکده، عاشقکده نیستهر که عاشق شده، از دهک...

نه خدا توانش خواند نه بشر توانمش گفتمتحیرم چه نامم شه ملک لا...

«خطبه بی نقطه» حضرت امیرالمؤمنین علیّ ابن ابیطالب(علیه السّل...

ﺳﺎﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط