رفتنت را در جانم بریز

رفتنت را در جانم بریز
جاده هایی که روبرویت نگاهشان می کنی مرا با خود می برد
تو را من میان گل برگ های لباسم پنهانت کرده ام
میان نگین انگشترم. ..
نازنین زیبای من. . ..
شاهزاده ی رویاهایم شدی
چگونه تو را به جاده بسپارم ؟
تو را به بالاترین بام شهر می نویسم
به تمام اندوهم که بعد از دلتنگی هایم آرام بگیرد قلبم
حرف هایت همچون نیشتری وجودم را می سوزاند
اما با زمرا بیشتر عاشقت می کند...
تمام من شده ای
اما تمام توام. ...
دیدگاه ها (۱)

سخت است که دلتنگ شوی، خنده نباشدمهمان تو جز حسرت ناخوانده نب...

؛؛؛؛؛؛؛بگذار آدمها تا مےتوانند " سنگ " باشند مهم این است کہ ...

تقدیم به گلهای ویس

تو را کم دارمچشمانت رابرای نگاهیعاشقانهقلبت را برای عاشقانهد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط