مینشینم روی تاب بیخیالی

می‌نشینم روی تاب بیخیالی
دیگر خسته شده‌ام از این همه هیاهوی دنیا
باید کمی چشمانم را ببندم
کمی خود را تاب دهم تا دلتنگ‌ هایم بریزد
کاش بعد از باز کردن چشمانم،
زندگی ارزش دیدن را داشته باشد ...

🍃🌸
محسن صفری
دیدگاه ها (۰)

میگنقهوه هم وقتی دلش میگیره،چای میخوره ...🍂☕

دستم را بگیرهمین دست،برایت ترانه عاشقانه نوشتههمین دست، سوخت...

پر شال منتا دلت بخواهد عشق هستبوسه هستاما تودوستت دارم را بر...

من به بند تـــو اسیرم تو زمن بی خبری؟آفرین! معرفت این است که...

#داستان_شبشبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری م...

بعضی وقتها زندگی خیلی سخت میشود...فقط بعضی وقتها مثلا چهل و ...

تا خدا، یک رگ گردن باقی است...زندگی جاریست...:**))نه تو می م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط