📝
📝
#یادداشت_ روز
گامهای رهبری در آزادی حلب
سعدالله زارعی
آن روز که در ایران تصمیمی استراتژیک در مقابله با تهاجم جهانی و منطقهای علیه سوریه گرفته شد، این تصمیم و اقدامات گسترده و دنبالهدار، با قواعد شناخته شده عالم سیاست توجیهپذیر نبود اما مثل بسیاری دیگر از اقدامات امام و رهبری انقلاب اسلامی، امروز به عنوان تصمیم و اقدامی دقیقا درست و «فوق راهبردی» ارزیابی میشود...
...آمریکا، ترکیه، قطر، عربستان و دیگران، هر کدام در اندازه یک ارتش به آمادهسازی و اعزام نیروی رزمی ویژه روی آوردند. عربستان «جیشالاسلام» و «جبهه النصره»، آمریکا «ارتش جدید سوریه» و ترکیه و قطر «جیشالحر» و «احرارالشام» را پدید آوردند و اینها به مرور گروههای کوچکتری نظیر فیلقالشام و جیشالفتح ایجاد کردند تا هیچ نقطهای از سوریه از اقدامات تروریستی در امان نباشد...
در آن هنگام در ایران نیز اجماع نظر بر استراتژی حفظ تمامیت ارضی و دولت منتخب مردم سوریه وجود نداشت. دولت وقت با همان تحلیل مادی معتقد بود حمایت ما از سوریهای که به نظر او تجزیه سرزمین و فروپاشی دولت آن حتمی است، عاقلانه نبوده و به زیان روابط ما با کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان خواهد بود و ...عملا ...از همکاری با دمشق خودداری میکرد...
...رهبری در این میان به دستگاههای ذیربطی مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مسئول به نتیجه رساندن استراتژی ایران بودند دو نکته توأمان را مورد تأکید قرار دادند، «حفظ نظام سوریه که کلید حفظ تمامیت ارضی و هویتی این کشور است و جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناهان در جنگ».
...از منظر مادی این دو استراتژی خنثی کننده یکدیگر هستند و لذا اتخاذ توأمان آنها یک خطای راهبردی به حساب میآمد اما از منظر توحیدی تلاش برای حفظ دماء و اموال بیگناهان در جنگ به دلیل آنکه عنایت خاص و حتماً مؤثر خداوند متعال را در پی میآورد، خود تضمین کننده استراتژی اول یعنی حفظ تمامیت ارضی و دولت سوریه به حساب میآمد و بر این اساس در طول این سالها نیروهای عمل کننده از سوی جبهه مقاومت یعنی نیروهای سپاه، حزبالله، ارتش سوریه، نیروهای موسوم به دفاع وطنی، فاطمیون، زینبیون و گروههای دیگر به شدت تحت این ملاحظه انسانی قرار داشتند...
...حکمت رهبری در لزوم دفاع از سوریه و بصیرت او در تن ندادن به درخواست دشمن در گفتوگوها و در نهایت به نتیجه رساندن استراتژی خود، اجزاء اصلی مدل راهبردی ایشان بود در واقع برخلاف مدلهای دیگری که در همین سالهایی که رهبری در کار به نتیجه رساندن استراتژی آزادی حلب به عنوان کلید آزادسازی بقیه سوریه بودند، به اجرا درآمد، این مدل از کار، رفتار نیروی خودی را منضبط گردانید و سبب پراکندگی جبهه مقابل شد.
بدون شک اگر درباره سوریه مدل دیگر پیگیری میشد، امروز نیروهای مشترک آمریکا، اروپا، ترکیه، عربستان و قطر در دمشق مشغول گفتوگو درباره آینده بخش بخش جدا شده سوریه بودند و حزبالله لبنان و سپاهپاسداران و نیروهای جهادی فداکار تحت فشار «دادگاههای بینالمللی» قرار داشتند چرا که در عرف بینالملل، مقاومت در برابر برنامه تجزیه و فروپاشی کشوری که از نظر آنان باید صورت گیرد، یک جرم غیرقابل بخشش به حساب میآید...
استراتژی رهبری، روسیه را در سال پنجم جنگ به نفع جبهه مقاومت پای کار آورد بدون آنکه مقدرات سوریه را در اختیار مسکو قرار دهد. استراتژی رهبری روابط ایران و روسیه را در پناه بحران سوریه به نقطهای رساند که اقدامات ضد ایرانی را در سطح بینالمللی خنثی یا کماثر نماید.
پیگیری سیاست «مردم پایه امنیتی» در کشورهای دوست به ظهور و اقتدار گروههایی نظیر «حشد شعبی»، «دفاع وطنی»، «انصارالله» منجر شده و کشورهایی را در برابر دشمن توانمند کرد. درباره رهیافتهای سیاسی پیروزی جبهه مقاومت در حلب بحث زیادی نیاز است که همت صاحبنظران را طلب میکند.
#یادداشت_ روز
گامهای رهبری در آزادی حلب
سعدالله زارعی
آن روز که در ایران تصمیمی استراتژیک در مقابله با تهاجم جهانی و منطقهای علیه سوریه گرفته شد، این تصمیم و اقدامات گسترده و دنبالهدار، با قواعد شناخته شده عالم سیاست توجیهپذیر نبود اما مثل بسیاری دیگر از اقدامات امام و رهبری انقلاب اسلامی، امروز به عنوان تصمیم و اقدامی دقیقا درست و «فوق راهبردی» ارزیابی میشود...
...آمریکا، ترکیه، قطر، عربستان و دیگران، هر کدام در اندازه یک ارتش به آمادهسازی و اعزام نیروی رزمی ویژه روی آوردند. عربستان «جیشالاسلام» و «جبهه النصره»، آمریکا «ارتش جدید سوریه» و ترکیه و قطر «جیشالحر» و «احرارالشام» را پدید آوردند و اینها به مرور گروههای کوچکتری نظیر فیلقالشام و جیشالفتح ایجاد کردند تا هیچ نقطهای از سوریه از اقدامات تروریستی در امان نباشد...
در آن هنگام در ایران نیز اجماع نظر بر استراتژی حفظ تمامیت ارضی و دولت منتخب مردم سوریه وجود نداشت. دولت وقت با همان تحلیل مادی معتقد بود حمایت ما از سوریهای که به نظر او تجزیه سرزمین و فروپاشی دولت آن حتمی است، عاقلانه نبوده و به زیان روابط ما با کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان خواهد بود و ...عملا ...از همکاری با دمشق خودداری میکرد...
...رهبری در این میان به دستگاههای ذیربطی مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مسئول به نتیجه رساندن استراتژی ایران بودند دو نکته توأمان را مورد تأکید قرار دادند، «حفظ نظام سوریه که کلید حفظ تمامیت ارضی و هویتی این کشور است و جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناهان در جنگ».
...از منظر مادی این دو استراتژی خنثی کننده یکدیگر هستند و لذا اتخاذ توأمان آنها یک خطای راهبردی به حساب میآمد اما از منظر توحیدی تلاش برای حفظ دماء و اموال بیگناهان در جنگ به دلیل آنکه عنایت خاص و حتماً مؤثر خداوند متعال را در پی میآورد، خود تضمین کننده استراتژی اول یعنی حفظ تمامیت ارضی و دولت سوریه به حساب میآمد و بر این اساس در طول این سالها نیروهای عمل کننده از سوی جبهه مقاومت یعنی نیروهای سپاه، حزبالله، ارتش سوریه، نیروهای موسوم به دفاع وطنی، فاطمیون، زینبیون و گروههای دیگر به شدت تحت این ملاحظه انسانی قرار داشتند...
...حکمت رهبری در لزوم دفاع از سوریه و بصیرت او در تن ندادن به درخواست دشمن در گفتوگوها و در نهایت به نتیجه رساندن استراتژی خود، اجزاء اصلی مدل راهبردی ایشان بود در واقع برخلاف مدلهای دیگری که در همین سالهایی که رهبری در کار به نتیجه رساندن استراتژی آزادی حلب به عنوان کلید آزادسازی بقیه سوریه بودند، به اجرا درآمد، این مدل از کار، رفتار نیروی خودی را منضبط گردانید و سبب پراکندگی جبهه مقابل شد.
بدون شک اگر درباره سوریه مدل دیگر پیگیری میشد، امروز نیروهای مشترک آمریکا، اروپا، ترکیه، عربستان و قطر در دمشق مشغول گفتوگو درباره آینده بخش بخش جدا شده سوریه بودند و حزبالله لبنان و سپاهپاسداران و نیروهای جهادی فداکار تحت فشار «دادگاههای بینالمللی» قرار داشتند چرا که در عرف بینالملل، مقاومت در برابر برنامه تجزیه و فروپاشی کشوری که از نظر آنان باید صورت گیرد، یک جرم غیرقابل بخشش به حساب میآید...
استراتژی رهبری، روسیه را در سال پنجم جنگ به نفع جبهه مقاومت پای کار آورد بدون آنکه مقدرات سوریه را در اختیار مسکو قرار دهد. استراتژی رهبری روابط ایران و روسیه را در پناه بحران سوریه به نقطهای رساند که اقدامات ضد ایرانی را در سطح بینالمللی خنثی یا کماثر نماید.
پیگیری سیاست «مردم پایه امنیتی» در کشورهای دوست به ظهور و اقتدار گروههایی نظیر «حشد شعبی»، «دفاع وطنی»، «انصارالله» منجر شده و کشورهایی را در برابر دشمن توانمند کرد. درباره رهیافتهای سیاسی پیروزی جبهه مقاومت در حلب بحث زیادی نیاز است که همت صاحبنظران را طلب میکند.
۱.۶k
۰۳ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.