تلنگر👌
#تلنگر👌
•┈┈••✾•🌿 🌺 🌿 •✾••┈┈•
•┈┈••✾•🌿 🌺 🌿 •✾••┈┈•
✅ فوق العاده زیبا حتما بخونید
مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد... فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.
مدتی بعد ، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند : این نامه از طرف عزیزترین کس ماست. سپس بدون این که پاکت را باز کنند ، آن را در کیسه ی مخملی قرار دادند ...
هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه می گذاشتند... و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند.
سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود،
از او پرسید : مادرت کجاست ⁉ ️
پسر گفت : سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد.
پدر گفت : چرا ⁉ ️
مگر نامه ی اولم را باز نکردید ⁉ ️
برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم‼ ️
پسر گفت : نه ‼ ️
پدر پرسید : برادرت کجاست ⁉ ️
پسر گفت : بعد از فوت مادر کسی نبود که با تجربه هایش او را نصیحت کند و راه درست را به او نشان دهد ، او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت ‼ ️
پدر تعجب کرد و گفت : چرا ⁉ ️
مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند و نشانه های راه خطا را برایش شرح دادم نخواندید؟ پسر گفت : نه ...‼ ️
مرد گفت : خواهرت کجاست ⁉ ️
پسر گفت : با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد الآن هم در زندگی با او اسیر ظلم و رنج است ‼ ️
پدر با تأثر گفت : او هم نامه ی من را نخواند که در آن نوشته بودم این پسر آبرودار و خوش نامی نیست و دلایل منطقی ام را برایش توضیح داده بودم و اینکه من با این ازدواج مخالفم ⁉ ️
پسر گفت : نه ...‼ ️
🌸 ✨ 🌸 ✨ 🌸 ✨ 🌸
الان به چی دارید فکر میکنید⁉ ️
به اینکه مقصر خود فرزندان بودند که بجای خواندن نامه ، اونو میبوسیدن و به چشم میمالیدند و با احترام در کیسه مخملی نگهداریش میکردند⁉ ️
به چیز درستی فکر میکنید ، پس حالا میتوانید ادامه ی صحبت های منو خووووب درک کنید
🌸 ✨ 🌸 ✨ 🌸 ✨ 🌸
#ادامه...
به حال آن خانواده فکر کردم و این که چگونه به راحتی همه فرصتها را از دست داده بودند ، سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت. وای بر ما .....‼ ️
رفتار ما با کلام الله مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است‼ ️
ما هم قرآن را میبوسیم
روی چشمان میگذاریم
مورد احترام قرار میدهیم
می بندیم و در کتابخانه می گذاریم و آن را نمی خوانیم و از آنچه در اوست ، سودی نمی بریم، در حالی که تمام آنچه که در آن است روش زندگی ماست.
•┈┈••✾•🌿 🌺 🌿 •✾••┈┈•
🆔 https://telegram.me/hazratghab
•┈┈••✾•🌿 🌺 🌿 •✾••┈┈•
•┈┈••✾•🌿 🌺 🌿 •✾••┈┈•
•┈┈••✾•🌿 🌺 🌿 •✾••┈┈•
✅ فوق العاده زیبا حتما بخونید
مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد... فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.
مدتی بعد ، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند : این نامه از طرف عزیزترین کس ماست. سپس بدون این که پاکت را باز کنند ، آن را در کیسه ی مخملی قرار دادند ...
هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه می گذاشتند... و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند.
سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود،
از او پرسید : مادرت کجاست ⁉ ️
پسر گفت : سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد.
پدر گفت : چرا ⁉ ️
مگر نامه ی اولم را باز نکردید ⁉ ️
برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم‼ ️
پسر گفت : نه ‼ ️
پدر پرسید : برادرت کجاست ⁉ ️
پسر گفت : بعد از فوت مادر کسی نبود که با تجربه هایش او را نصیحت کند و راه درست را به او نشان دهد ، او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت ‼ ️
پدر تعجب کرد و گفت : چرا ⁉ ️
مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند و نشانه های راه خطا را برایش شرح دادم نخواندید؟ پسر گفت : نه ...‼ ️
مرد گفت : خواهرت کجاست ⁉ ️
پسر گفت : با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد الآن هم در زندگی با او اسیر ظلم و رنج است ‼ ️
پدر با تأثر گفت : او هم نامه ی من را نخواند که در آن نوشته بودم این پسر آبرودار و خوش نامی نیست و دلایل منطقی ام را برایش توضیح داده بودم و اینکه من با این ازدواج مخالفم ⁉ ️
پسر گفت : نه ...‼ ️
🌸 ✨ 🌸 ✨ 🌸 ✨ 🌸
الان به چی دارید فکر میکنید⁉ ️
به اینکه مقصر خود فرزندان بودند که بجای خواندن نامه ، اونو میبوسیدن و به چشم میمالیدند و با احترام در کیسه مخملی نگهداریش میکردند⁉ ️
به چیز درستی فکر میکنید ، پس حالا میتوانید ادامه ی صحبت های منو خووووب درک کنید
🌸 ✨ 🌸 ✨ 🌸 ✨ 🌸
#ادامه...
به حال آن خانواده فکر کردم و این که چگونه به راحتی همه فرصتها را از دست داده بودند ، سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت. وای بر ما .....‼ ️
رفتار ما با کلام الله مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است‼ ️
ما هم قرآن را میبوسیم
روی چشمان میگذاریم
مورد احترام قرار میدهیم
می بندیم و در کتابخانه می گذاریم و آن را نمی خوانیم و از آنچه در اوست ، سودی نمی بریم، در حالی که تمام آنچه که در آن است روش زندگی ماست.
•┈┈••✾•🌿 🌺 🌿 •✾••┈┈•
🆔 https://telegram.me/hazratghab
•┈┈••✾•🌿 🌺 🌿 •✾••┈┈•
۴۱۰
۱۵ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.