یادمه تو ناشناس واسم نوشته بود :
یادمه تو ناشناس واسم نوشته بود :
+چون دلم و شکستی من هرروز واست آرزوی مرگ میکنم!
کاری به اینکه هنوزم دعاش نگرفته ندارم ؛ اما هرچی فکر میکنم یادم نمیاد چرا و چجوری دل شکسته بودم
دفه ی بعدم و یکی دیگه نوشت :
فاطمه جانایی که ازش حرف میزنی قبل تو رفیق صمیمی من بود اما دزدیدیش ازم...
منم با اینکه میدونستم فاطمه اینجا جز من کسی و نداره کلی گریه کردم
حتی بهم گفتن جانات فیکه و چون عقده ی نوشتن داری برای خودت یه آدم الکی ساختی تا بتونی براش بنویسی ؛ بعدم قضیه سیامک پیش اومد ، حتی فحشم میدادن که نباید عکسای حامد و تو پیجت بزاری و تهمت زدن که تو به سارا و زهرا نزدیک شدی تا رفاقت قشنگشون و بهم بزنی
کلی ام نصیحتاتون گل کرد که خوب نیس هی رل بزنی کات کنی و بیای اینجا متن غمگین بنویسی و اگه حالت خوب نیست برو پیش روانشناس
حتی انقد حالم و بهم ریختید که داغون شدم و نمیدونستم چیکار کنم ، تصمیم گرفته بودم از اینجا برای همیشه برم که فاطمه (مشاورم) و سارا نزاشتن ، انقد باهام حرف زدن و تلاش کردن که قانع شدم بمونم
الانم چون میدونید یه آدمی و دیوانه وار تو زندگیم دوست دارم دارید پشت سر خودش و چیزایی که بهش مربوطه چرت و پرت میگید
خلاصه تصمیم گرفتم یکی از عوامل اعصاب خوردی و از تو پیجم پاک کنم و ناشناس نداشته باشم
شاید مدتای کوتاه بزارمش تو پیجم ، اما دیگه نمیخام که همیشگی باشه!...
+چون دلم و شکستی من هرروز واست آرزوی مرگ میکنم!
کاری به اینکه هنوزم دعاش نگرفته ندارم ؛ اما هرچی فکر میکنم یادم نمیاد چرا و چجوری دل شکسته بودم
دفه ی بعدم و یکی دیگه نوشت :
فاطمه جانایی که ازش حرف میزنی قبل تو رفیق صمیمی من بود اما دزدیدیش ازم...
منم با اینکه میدونستم فاطمه اینجا جز من کسی و نداره کلی گریه کردم
حتی بهم گفتن جانات فیکه و چون عقده ی نوشتن داری برای خودت یه آدم الکی ساختی تا بتونی براش بنویسی ؛ بعدم قضیه سیامک پیش اومد ، حتی فحشم میدادن که نباید عکسای حامد و تو پیجت بزاری و تهمت زدن که تو به سارا و زهرا نزدیک شدی تا رفاقت قشنگشون و بهم بزنی
کلی ام نصیحتاتون گل کرد که خوب نیس هی رل بزنی کات کنی و بیای اینجا متن غمگین بنویسی و اگه حالت خوب نیست برو پیش روانشناس
حتی انقد حالم و بهم ریختید که داغون شدم و نمیدونستم چیکار کنم ، تصمیم گرفته بودم از اینجا برای همیشه برم که فاطمه (مشاورم) و سارا نزاشتن ، انقد باهام حرف زدن و تلاش کردن که قانع شدم بمونم
الانم چون میدونید یه آدمی و دیوانه وار تو زندگیم دوست دارم دارید پشت سر خودش و چیزایی که بهش مربوطه چرت و پرت میگید
خلاصه تصمیم گرفتم یکی از عوامل اعصاب خوردی و از تو پیجم پاک کنم و ناشناس نداشته باشم
شاید مدتای کوتاه بزارمش تو پیجم ، اما دیگه نمیخام که همیشگی باشه!...
۲۴.۵k
۱۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.