امیررر

امیررر:
بی تو از گردش تقدیر بدم می آید
زینهمه آه نفس گیر ، بدم می آید

روزگاریست که محبوس خیالات توام
دگر از ناله و زنجیر ، بدم می آید

ای که در آینه هم روی تو را می بینم
دگر از اینهمه تزویر ، بدم می آید

پس چرا آمدنت اینهمه طولانی شد‌
زینهمه هجمه ی تاخیر _ بدم می آید

دگر از آینه هائی که نشانم دادند
منِ سی ساله به من پیر _ بدم می آید

بی تو از خویش _همه _ از همه ی تنهائی
ز غزل هم شده ام سیر _ بدم می آید

می روم تا که دلت _ دلبری از سر گیرد
دگر از اینهمه تحقیر _ بدم می آید
دیدگاه ها (۱۹)

امیررر:...شیشه نازک احساس مرا دست نزن !چِندشم می شود از لکه ...

امیررر:تو دوست داشتنی ترین پیچکی هستیکه دلم می خواهد به دست ...

امیررر:بالاتر از سیاهی، شب های من است بدونِ داشتنت...

امیررر:یکی گفت: چه دنیای بدی حتی شاخه های گل هم خار دارند!دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط