امیررر
امیررر:
بی تو از گردش تقدیر بدم می آید
زینهمه آه نفس گیر ، بدم می آید
روزگاریست که محبوس خیالات توام
دگر از ناله و زنجیر ، بدم می آید
ای که در آینه هم روی تو را می بینم
دگر از اینهمه تزویر ، بدم می آید
پس چرا آمدنت اینهمه طولانی شد
زینهمه هجمه ی تاخیر _ بدم می آید
دگر از آینه هائی که نشانم دادند
منِ سی ساله به من پیر _ بدم می آید
بی تو از خویش _همه _ از همه ی تنهائی
ز غزل هم شده ام سیر _ بدم می آید
می روم تا که دلت _ دلبری از سر گیرد
دگر از اینهمه تحقیر _ بدم می آید
بی تو از گردش تقدیر بدم می آید
زینهمه آه نفس گیر ، بدم می آید
روزگاریست که محبوس خیالات توام
دگر از ناله و زنجیر ، بدم می آید
ای که در آینه هم روی تو را می بینم
دگر از اینهمه تزویر ، بدم می آید
پس چرا آمدنت اینهمه طولانی شد
زینهمه هجمه ی تاخیر _ بدم می آید
دگر از آینه هائی که نشانم دادند
منِ سی ساله به من پیر _ بدم می آید
بی تو از خویش _همه _ از همه ی تنهائی
ز غزل هم شده ام سیر _ بدم می آید
می روم تا که دلت _ دلبری از سر گیرد
دگر از اینهمه تحقیر _ بدم می آید
- ۱.۷k
- ۲۷ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط